صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه بگسست اهل صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم وعابدچه فرق بود تا اختیارکردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش می بردزموج وین جهد می کند که بگیردغریق را
1.بضاعت علمی معلم
مسلم است که برای انجام هرکاری ابزاری مورد نیازاست.برای تدریس هم بضاعت علمی مناسب برای یک مدرس لازم وضروری است.معلم باید بردرس وحواشی آن کاملا مسلط باشد.اوبایدازکتاب هایی که درزمینه ی تدریس آن درس نوشته شده اند،استفاده کند.
البته کتاب های درسی ملاک اصلی تدریسند،ولی نبایدفقط به کتاب های درسی اکتفا کرد.اگرچه در کتاب های درسی ریاضی ،بعضی مطالب به خوبی نوشته شده اند،ولی مسلم است که این کتاب ها ضعف هایی هم دارند.باید بپذیریم که این کتاب ها کمی شتابزده نوشته شده اند وخالی از اشکال نیستند.
برای مثال،دردرس های حساب ،جبر،حسابان وحساب دیفرانسیل وانتگرال،حتی 5مسئله ی ترکیبی هم آورده نشده است.چون این کتاب ها برای کل دانش آموزان کشور نوشته شده اند،حق این بود که مؤلفان محترم نهایت دقت را درانتخاب مطالب به خرج می دادند وهرسال،اشکال های آن ها رارفع می کردند.
نوشتن کتاب درسی باید از حالت اداری وکاغذ بازی معمول خارج شود وبرای تالیف آن ها ،باید گروه هایی تشکیل شوند وآنانی که هم علاقه مندهستندوهم ازبضاعت علمی خوبی برخوردارند،تحت نظارت کلی وزارت آموزش ،مبادرت به نوشتن کنند.
2.سرووضع تمیز ومناسب
نبایدباسرووضع ژولیده ونامناسب به کلاس رفت.در ضمن نبایدلباس های مد روز پوشید.لباس به معنی پوشش است.به خصوص لباس معلم برای بچه ها الگوست.اگرلباس شما تمیزومناسب باشد،اثرمطلوبی روی دانش آموزان دارد .سرووضع غیرعادی،مدتی ذهن دانش آموزان را به خود مشغول می کند وازتوجه ان ها نسبت به درس می کاهد.باید توجه داشته باشیم،هرحرکتی وهرنوع رفتاری می تواند اثرات خوب وبد روی دانش آموز نداشته باشد.
3.بیان مقدمه ی مناسب برای شروع درس
برای شروع تدریس درهرمبحث باید مقدمه ای طرح وعنوان کرد،به دو علت:
اول آن که دانش آموز ازحال وهوای خودش خارج شود ومطلب راجذب کند،ودوم آن که این مقدمه باید از مطالبی باشد که دانش آموزان با آن ها آشنا هستند تاباعث شود،بارغبت بیشتری به درس توجه کنند.
اگرمعلم ریاضی برای تدریس مبحث پیوستگی،ابتدامعنی پیوستگی ومتصل بودن رابیان کندوبه طورخلاصه،حد تابع در یک نقطه رایادآوری کند وشکل بکشد،دانش آموزان بارغبت بیشتری به درس توجه خواهند کرد.
هرگاه بنده به نماز بایستد، خداوند عزّوجل به او رو میكند و مدام متوجّه بنده خویش است، تا اینكه او سه مرتبه از خدا روبرگرداند. هنگامی كه بنده برای مرتبه سوم از خدا منصرف شد، خداوند نیز از او رو برمیگرداند.
اين نقاطند كه دايره ميسازند وآن نقاط آدميانند كه كره زمين منقش از آنهاست وخالق نقاط تصميم گيرنده اصلي هستي در گل مجلس كه مركز جاي اوست مركز يكي است كه او نبود دايره اي در كار نبود0 بزرگترين دايره دنيا دنياست كه حلقه آن انسانها ومركزش خالق خلقت 0شعاع هايي از نور واسطه بين انسانها ومركزند0 اين واسطه ها پيام آوراني اند كه آن يگانه براي ترفيع بشر خود فرستاده با آيت0 انسانها برروي اين حلقه روبه جلو در حركتند0 برگشت به عقب يا ايستادن جايز نيست 0رفتن تا به حباب شبيه شدن0 آنچه بررسي ميشود انتخاب مسير است كه آن خارج شدن انسان از حلقه است 0خارج شدن انسان از حلقه يا رو به داخل و متوجه مركز است و دست به ريسمانها با تكيه بر شعاع ها ودر آخر رسيدن به عشق 0يا پرت شدن او از حلقه به بيرون واسير نيروي گريز از مركز كه y همان حسرت و زوال در دنيا ودر آخرت چاه جهنم نام دارد.
وكوچك ترين دايره دنيا صفر
صفر يعني هيچ
صفر فقيري است كه به چشم جمع و تفريق نمي آيد حضور هزاران صفر در جمع وتفريق تاثيري ندارد اعداد كار خودشان راميكنند0 آنها باهم درجمع شدن وحتي در اختلاف خود صفر را به حساب نمي آورند وناديدش ميگيرند صفر مظلوم به دو فكر ميافتد يكي اينكه انتقام خود رااز اعداد در ضرب بگيرد ضرب قدرت بالاتري دارد اعداد واقعا بزرگ شده اند اما در عمل هيچ قدرتي در برابر صفر ندارندچرا كه هيچ ضربي از پس صفر بر نمي آيد
صفرهزاران عدد را كنار مي زند و حاصل نهايي را به خود مي دهد هزاران عدد در ضرب با صفر در يك چشم به هم زدن نيست و نابود مي شوند . صفر خوب به ياد دارد كه چه مايه ننگش مي خواندند به هر دانش آموخته اي كه كم سواد بود مي گفتند حقش صفر هم نيست باآنكه بهترين داوربين اعداد مثبت و منفي بود كه اگر او نبود اعداد خوب و بد باهم مشتبه مي شدند
اما رياضيات پايه علم مهندسي براي اثبات قوانينش كمترين اعداد ، گنگ بين دو گويا را هم اگر مي پذيرفت شرط ورودش را بزرگتر از صفر اعلام ميكرد گذشته از آن چقدر قانون را ملزم كرده بودند كه طوري تنظيم شوند كه صفر را بي چون وچرا كنار زند . صفر مي توانست يك فرد باشد مي توانست زوج شود اما او را از هر دو خانواده جدا كردند حتي آرزوي دانستن علت اين همه سلب امتياز را نيز بر دل او گذاشتند با وجود اشك و حسرت و آه سعي كرد منطقي و بزرگ باشد تا بتواند فكر دوم را نيز بررسي كند .
به او وجودي بخشيده اند كه با جود خويش به تهي جامعيت داد و او را زير پوشش خود جا داد صفر بادست خالي به پوچي جان داد وخود جاني دوباره گرفت 0يادش آمد كه او را از منفي ها جدا كردند حتي يك منفي كه همسايه او بود را هم از او جدا كردند و در اذهان صفر را از تهي و تو خالي بودن سواكردند گناه صفر فقر است اما ضعفي ندارد كه از منفي ها برتر جلوه اش دادند و همين اميد صفر و امتياز وجودش شد تا سلطاني شود براي بزرگان اعداد منفي يعني هر چه قدر اعداد در منفي ها پيشرفت كنند و بالا روند صفر صدرنشين آنهاست چنانكه بزرگترين اعداد در مقابل صفر كمترين رقم هايند .
اي صفر چشمانت را باز كن و به دنيا لبخند بزن تو در بين اين نوع اعداد از بي نهايت شان هم سرتري همه مي دانند . ماهم صفر را قدر بدانيم گاهي خوب مي درخشد مثلاً در نوع ماشين كه صفرش بهترين است و در جاي بهتر هر چه تعداد صفر بيشتر باشد اوضاع روبراه تر است كجا ؟ در حساب بانكي افراد و در آخر بزرگترين افراد از صفر شروع كرده اند حال با اين تفاسير باز بايد ناديدش گرفت ؟ چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد .
به وبلاگ ما خوش آمدید. با شروع سال جدید این وبلاگ جهت اطلاع رسانی و تبادل تجربه با همکاران و دانش آموزان دوره راهنمایی تاسیس گردیده است لطفا ما را از ارائه نظرات خود بی بهره نگذارید .با درود و سپاس