دانش تورا راهنمایی می کند و عمل تورا به مقصد می رساند. مولا علی (ع)

آمار مطالب

کل مطالب : 159
کل نظرات : 16

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 52
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 55
بازدید سال : 158
بازدید کلی : 74644

با سلام . لطفا ما را با عنوان سعيبد بيگدلو لينك نماييد . با سپاس







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 52
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 55
بازدید کل : 74644
تعداد مطالب : 159
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : چهار شنبه 8 بهمن 1398
نظرات
۳ خرداد ۱۳۹۳
چادر

همشاگردیها:

دست و پا گیر است…

بله همین چادر را میگویم….

دست و پا گیر است…

اصلا نمیگذارد….

نمیگذارد آزاد باشم…

از وقتی چادر سرم میکنم هرگز نتوانستم به راحتی قبل قهقهه هایی را که شبیه شیطانم میکرد بزنم…

دست و پای هوس هایم را خیلی بست.

محدودم میکند…نمیگذارد از خدا دور شوم.

هر وقت میخواهند دستم را بگیرند که از فاطمه(س) جدایم کند به دست و پایم می پیچد…

از وقتی این پارچه سیاه را روی سرم انداختم شیطان ها عزادار شدند…

نه نمیشود…

تا وقتی این پارچه سیاه روی سرم هست نمیتوانم به زینب(س) پشت کنم…

منبع : وبلاگ چادرم

تعداد بازدید از این مطلب: 89
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : سه شنبه 8 بهمن 1398
نظرات

کارشناس شبکه وهابی وصال در ادامه توهین های خود به عقاید مسلمانان این بار به موضوع وضو پرداخت.
خالد انصاری در سخنانی که بیشتر جنبه توهین و تمسخر داشت مدعی شد: « دلیل شیعیان بر مسح کردن از بالا به پایین دست ها در وضو این است که آبشار از بالا به پایین جریان دارد و یا چون رنگ زدن از بالا به پایین است باید دست ها را نیز از بالا به پایین مسح کرد!»
وی در ادامه ادعای ناروای خود افزود: « چنین قیاسی باطل است ما به آبشار و رنگ آمیزی دیوار کاری نداریم.»
گفتنی است که شبکه وصال که معمولا به کم اطلاعی کارشناسان و ارائه منابع غلط شناخته می شود ، تحریف آموزه های اسلامی را در برنامه های رسانه ای خود قرار داده است.
گفتنی است شیعه شستن دست ها را از بالا به پایین واجب می‏داند و این مساله در فقه اهل سنت نیز مستحب است.

اثبات ما برای وضـو بر اساس روایات :

اما دلیل ما بر این امر روایاتی است که بیان می دارد رسول اللَّه ‏صلی الله علیه وآله وسلم دست ها را از بالا به پایین می‏شست و روایت صحیحه‏ ای نیز از پیامبر وارد شده که حضرت در مقام تفسیر آیه مربوط به وضو فرموده است: « باید دست ها را از بالا به پایین بشویید.» (وسائل الشیعه، ابواب الوضوء، باب ۱۹، ح ۱)
و همچنین روایتی است به نقل شیخ طوسى از بکیر و زراره، این دو از امام باقر(ع) درباره وضوى پیامبرخدا (ص) سؤال کردند. حضرت ظرف آبى طلبید، کف دو دست را شست، دست خود را در آب فرو برد و با یک مشت آب صورت خود را شست. سپس کف دست چپ را در ظرف آب فرو برده، آب برداشت و دست راستش را از آرنج تا انگشتان شست، به نحوى که آب به طرف آرنج ها برنگردد. بعد کف دست راست را پر از آب کرد و بر دست چپ ریخت و از آرنج تا کف دست شست به نحوى که آب به طرف آرنج برنگردد، مثل دستِ راست. سپس با همان آبى که در دست ها بود، سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح کشید، بدون آنکه آب تازه اى بریزد.(تهذیب الأحکام، ج۱، ص۵۹(
اما اگر گاهی به رنگ زدن دیوار مثالی زده می شود صرفا به جهت روشن کردن معنای لفظی آیه وضو است که می فرماید:« فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِق» یعنی دستانتان را «تا» آرنج بشویید، این کلام همان گونه است که در عرف مثلا به نقاشی گفته شود این دیوار را «تا» سقف رنگ کن و این به این معنا نیست که از پایین به بالا رنگ کن! بلکه مراد محدوده رنگ کردن است وگرنه عرفا و عقلا رنگ آمیزی دیوار از بالا به پایین خواهد بود.

تعداد بازدید از این مطلب: 55
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : سه شنبه 8 بهمن 1398
نظرات
» بستن دست ها در نماز، سنت یا بدعت ؟! / آیت الله العظمی سبحانی (مد ظله العالی) 1 امتیاز2 امتیاز3 امتیاز4 امتیاز5 امتیاز امتیار شما به این مطلب: استحباب بستن دستها در نماز میان اهل سنت شهرت دارد و تنها مذهب مالکی است که به استحباب فتوا نداده است. مستند حکم استحباب، تعداد اندکی از روایات اهل سنت است که علاوه بر ضعف سند، دلالت روشنی نیز بر مدعا ندارند. در میان روایات اهل بیت علیهم السلام نیز نه تنها هیچ حدیثی آن را تایید نمی کند، بلکه برخی آن را بدعت شمرده است. پس مسأله قبض در نماز مردد میان سنت و بدعت است و مقتضای احتیاط به دلیل ضعف دلایل مشروعیت آن ترک این عمل است. گرفتن دست چپ با دست راست و گذاشتن آن روی سینه به نشانه خضوع در نماز، از مواردی است که استحباب آن میان فقیهان اهل سنت شهرت دارد. حنفیه در این زمینه گفته ‏اند: تکتف (دست‏ها را به نشانه خضوع به سینه چسباندن در نماز) مستحب است و واجب نیست و بهتر است مردان، کف دست راست را بر پشت دست چپ و زیر ناف خود بگذارند و زنان دستان خود را روی سینه قرار دهند. شافعیه معتقدند: تکتف، بر مرد و زن مستحب و بهتر است در نماز، کف دست راست بر پشت دست چپ، زیر سینه و بالای ناف و متمایل به سمت چپ بدن قرار گیرد. حنابله نیز گفته ‏اند: تکتف سنت شمرده می شود و بهتر است نمازگزار، کف دست راست خود را بر پشت دست چپ گذاشته، آن را زیر ناف قرار دهد. مالکیه در این مسأله از دیگر مذاهب اهل سنت جدا شده و گفته ‏اند: در نمازهای واجب، رها کردن دست‏ها مستحب است. گروهی نیز پیش از مالکیه همچون عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیب، سعد بن جبیر، عطاء، ابن جریج، نخعی، حسن‏ بصری، ابن سیرین و برخی دیگر از فقیهان بر این اعتقاد بودند. لیث بن سعد هم این عقیده را دارد با این تفاوت که گفته است: مگر این که قیام طول بکشد و نمازگزار به زحمت افتد که دراین صورت، قبض جایز است. از امام اوزاعی نقل شده که نمازگزار بین قبض و رها کردن دست‏ها مخیر است. (۱) محمد عابد، مفتی مالکیه در حجاز عقیده دارد که رها کردن و بستن دست‏ها در نماز، هر دو سنت رسول خدا (ص) است و اگر قیام کسی در نماز طولانی شد، در صورتی که دست هایش رها باشد می تواند یک دست را با دست دیگرش بگیرد. این مفتی مالکی گفته است که رها کردن دست‏ها در نماز اصل و قبض فرع است، (۲) اما قول مشهور میان شیعه امامیه این است که قبض حرام و مبطل نماز است و از میان آن‏ها، معدودی از فقها مانند حلبی در کافی به کراهت آن نظر داده ‏اند. (۳) مذاهب اهل سنت نیز در این مسأله گر چه به هر دری زده ‏اند، اما به دلیل قانع کننده ‏ای نه تنها بر استحباب قبض در نماز، بلکه بر جواز آن هم دست نیافته ‏اند، بلکه می توان گفت دلیل بر خلاف دیدگاه آن‏ها وجود دارد و روایاتی که از شیعه و اهل سنت در باب کیفیت نماز رسول خدا (ص) نقل شده است، اشاره ‏ای به قبض نکرده ‏اند و ممکن نیست پیامبر اکرم در طول تمام زندگی یا بیشتر آن، چنین عمل مستحبی را ترک کرده باشد. اکنون دو نمونه از این روایات را نقل می کنیم: یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه امامیه نقل شده و هر دو کیفیت نماز پیامبر (ص) را بیان می کنند و در هیچ یک به قبض اشاره ‏ای نشده، چه رسد به کیفیت آن. قبض، بدعتی است که پس از رسول اکرم (ص) پدیدار شده است. سند ما در این زمینه، دو حدیث صحیح است که یکی از طریق اهل سنت و دیگری از طریق شیعه روایت شده و هر دو، دلیل قاطعی هستند که سیره پیامبر و اهل بیت بر رها کردن دست‏ها در نماز بوده و گرفتن یکی از دو دست به وسیله دیگری به نشانه خضوع در نماز، پس از رحلت رسول خدا ساخته و پرداخته شده است: الف. حدیث ابو حمید ساعدی: این حدیث را بسیاری از محدثان اهل سنت روایت کرده ‏اند و ما آن را این جا طبق نقل بیهقی نقل می کنیم: اخبرنا ابوعبداللّه الحافظ فقال ابو حمید الساعدی: انا اعلمکم‏ بصلاة رسول اللّه (ص) قالوا: لم، ما کنت اکثرنا له تبعا و لا اقد مناله صحبته؟! قال: بلی، قالوا: فاعرض علینا، فقال: کان‏ رسول ‏اللّه (ص) اذا قام الی الصلاة رفع یده حتی یحاذی بهما منکبیه، ثم یکبر حتی یقر کل عضو منه فی موضعه معتدلا، ثم ‏یقرا، ثم یکبر و یرفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه، ثم یرکع و یضع راحتیه علی رکبتیه، ثم یعتدل و لاینصب راسه ولایقنع،ثم یرفع راسه فیقول: سمع اللّه لمن حمده، ثم یرفع یدیه ‏حتی یحاذی بهما منکبیه حتی یعود کل عظم منه الی موضعه ‏معتدلا، ثم یقول: اللّه اکبر، ثم یهوی الی الارض فیجافی یدیه ‏عن جنبیه، ثم یرفع راسه فیثنی رجله الیسری فیقعد علیها ویفتح اصابع رجلیه اذا سجد، ثم یعود، ثم یرفع، فیقول: اللّه اکبر، ثم یثنی برجله فیقعد علیها معتدلا حتی یرجع او یقر کل‏عظم موضعه معتدلا، ثم یصنع فی الرکعة الاخری مثل ذلک،ثم اذا قام من الرکعتین کبر و رفع یدیه حتی یحاذی بهما منکبیه‏کما فعل او کبر عند افتتاح صلاته، ثم یصنع مثل ذلک فی بقیة ‏صلاته حتی اذا کان فی السجدة التی فیها التسلیم اخر رجله‏الیسری و قعد متورکا علی شقه الایسر. فقالوا جمیعا: صدق‏ هکذا کان یصلی رسول اللّه (ص)، (۴) ابوعبداللّه حافظ برای ما نقل کرد که ابو حمید ساعدی گفت: من داناترین شما به کیفیت نماز رسول خدا (ص) هستم. به او گفتند: چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که تو بیشتر از ما با پیامبر نبوده ‏ای؟ گفت: آری. به او گفتند: پس آنچه را دیده ‏ای بر ما عرضه کن. گفت: وقتی رسول خدا می خواست نماز بخواند، دستان خود را تا شانه هایش بالا می برد، آن گاه تکبیر می گفت تا این که هر عضوی از او در جایگاه خود آرام می گرفت، سپس قرائت را آغاز می کرد و پس از پایان قرائت، تکبیر می گفت و دستانش را تا شانه ‏های خود بالا می برد، آن‏گاه رکوع می کرد و کف دستان خود را بر زانوانش قرار می داد و آرام می گرفت و سرش را نه بالا می گرفت و نه فرو می انداخت، آن گاه بلند می شد و می گفت: سمع اللّه لمن حمده، سپس دستان خود را تا شانه هایش بالا می برد تا این که هر عضوی از او در جایگاه خود آرام می گرفت و می گفت: اللّه اکبر، آن گاه فرود می آمد و دستانش را مقداری با فاصله از دو پهلو بر زمین می گذاشت، سپس سرش را از زمین برداشته، پای چپش را تا می کرد و روی آن می نشست و هنگامی که به سجده می رفت، انگشتان پاها را از یکدیگر باز می کرد، سپس بر می گشت و پس از آن، سر را از زمین برمی داشت و می گفت: اللّه اکبر. سپس پایش را تا می کرد و روی آن آرام می نشست، به گونه ‏ای که هر عضوی به آرامی در جایگاه خود قرار گیرد، سپس همین روند را در رکعت دوم انجام می داد، آن گاه وقتی رکعت دوم تمام می شد، بر می خاست و تکبیر می گفت و دستانش را تا شانه هایش همچون آغاز نماز بالا می برد و همین اعمال را تا آخر نماز ادامه می داد تا این که سجده آخر را انجام می داد و سپس از سجده آخر به صورت تورک بر نیم تنه چپ می نشست. پس از بیان کیفیت نماز رسول خدا (ص) به وسیله ابوحمید ساعدی، همگی گفتند: «راست گفت. رسول خدا (ص) چنین نماز می خواند». (۵) اموری وجود دارد که درستی این گفتار را روشن می کند: ۱٫ این که صحابه بزرگ، ابو حمید را تصدیق کرده ‏اند، نشان‏ دهنده قوت حدیث و ترجیح آن بر دیگر ادله است. ۲٫ ابوحمید ساعدی واجبات و مستحبات نماز را وصف کرد، اما از قبض یادی به میان نیاورد و از حاضران هم کسی به اعتراض و مخالفت لب نگشود، در حالی که حدیث نشان ‏می دهد آن‏ها آماده مخالفت و یاد آوری بوده ‏اند، زیرا در آغاز نپذیرفتند که ابوحمید، داناترین آن‏ها به کیفیت نماز رسول ‏خدا بوده است، در صورتی که همگی در پایان گفتند:«راست گفتی. رسول خدا (ص) این چنین نماز می خواند»، و بسیار بعید است آن‏ها که ده نفر و در مقام بحث بوده ‏اند، فراموش کرده باشند. ۳٫ در چگونگی قرار گرفتن دست‏ها، اصل، رها کردن آنهاست، زیرا رهابودن آن‏ها طبیعی است، پس حدیث هم از آن حکایت دارد. ۴٫ نمی توان گفت که این حدیث مطلق است و احادیث قبض آن را مقید می کند، زیرا این حدیث، تمام واجبات و مستحبات و کیفیت کامل نماز را وصف و ذکر کرده و این در حالی است که در معرض تعلیم و بیان بوده، و حذف موردی در آن، خیانت به شمار می رفت و این از راوی و حاضران ‏بعید است. ۵٫ برخی از صحابه ‏ای که در این جمع حضور داشته ‏اند، از جمله کسانی هستند که حدیث قبض از آنها نقل شده است، اما می بینیم که این جا اعتراض نکرده ‏اند، پس روشن می شود که قبض، یا منسوخ شده یا دست کم از باب تکیه دادن برای کسی است که نمازش به درازا کشیده نه این که از مستحبات نماز باشد، هم چنان که عقیده لیث بن سعد و اوزاعی و مالک ‏چنین است. (۶) ابن رشد گفته است: علت اختلاف صحابه در این مسأله روایاتی است که در آن‏ها نماز پیامبر اکرم (ص) وصف شده، ولی ذکر نشده که وی در نماز، دست راست را روی دست چپ می گذاشته است. (۷) این جا پرسشی باقی می ماند و آن این که مشهور است مالکیه به قبض قائل نیستند و مالک، امام مالکیه، این کار را ناپسند می دانسته و در المدونة الکبری آمده است: مالک، نهادن دست راست روی دست چپ را در نماز، عملی ناپسند شمرده و گفته است که این کار را در نماز واجب سراغ ندارم، در حالی که خود او در الموطا حدیث قبض را از سهل بن سعد روایت کرده و از عبدالکریم بن‏ابی مخارق بصری آورده است که موارد زیر از سخنان پیامبر (ص) است: اگر حیا نداشته باشی، هر کاری جایز است: قرار دادن یکی از دو دست روی دست دیگر یعنی قرار دادن دست راست روی دست چپ، شتاب کردن در خوردن افطار و تاخیر درخوردن سحری. در پاسخ می گوییم: کتاب الموطا، کتابی حدیثی است و چه بسا امام مالک، روایتی را نقل کرده، ولی مطابق آن فتوا نداده است، از این رو در المدونة الکبری روایاتی به چشم می خورد که مضمون آن مخالف با روایاتی است که در الموطا آمده است، و کسانی که به فقه مالکی احاطه دارند، می دانند که در موارد بسیاری بین فتاوای مالک و روایاتی که در الموطا نقل کرده، اختلاف وجود دارد که دکتر عبد الحمید در رسالة مختصرة فی السدل به این موارد اشاره کرده ‏است. (۸) به هر حال، این سخن مالک (این کار را در نماز واجب سراغ‏ ندارم) دلیل صریحی است بر این که عمل اهل مدینه برخلاف آن بوده، زیرا معنای جمله این است که «من، این عمل را از امامانی که تابعی بوده و دانش را از صحابه دریافت کرده ‏اند، سراغ ندارم‏». این، حدیثی از طریق اهل سنت بود که کیفیت نماز پیامبر را بیان می کرد و وجه دلالتش هم مشخص شد. اکنون به حدیثی که شیعه امامیه نقل کرده ‏اند می پردازیم: ب. حدیث حماد بن عیسی حماد بن عیسی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: ما اقبح بالرجل ان یاتی علیه ستون سنة او سبعون سنة فما یقیم صلاة واحدة بحدودها تامة! چه زشت است برای مرد که شصت یا هفتاد سال از سن او گذشته و یک نماز با تمام حدود آن اقامه نکرده باشد. حماد می گوید: با این سخن، احساس حقارتی به من دست‏ داد، از این رو گفتم: فدایت شوم! نماز با تمام حدود آن را به من بیاموز. فقام ابوعبداللّه مستقبل القبلة منتصبا فارسل یدیه جمیعا علی فخذیه قد ضم اصابعه و قرب بین قدمیه حتی کان بینهما ثلاثة ‏اصابع مفرجات، و استقبل باصابع رجلیه (جمیعا) لم یحرفهماعن القبلة بخشوع و استکانة، فقال: اللّه اکبر، ثم قرا الحمد بترتیل و قل هو اللّه احد، ثم صبر هنیئة بقدر ما تنفس و هو قائم، ثم قال: اللّه اکبر و هو قائم، ثم رکع و ملاکفیه من رکبتیه مفرجات و رد رکبتیه الی خلفه حتی استوی ظهره، حتی لوصبت [صب] علیه قطرة ماء او دهن لم تزل لاستواء ظهره و تردد رکبتیه الی خلفه و نصب عنقه، و غمض عینیه ثم سبح ثلاثا بترتیل و قال: سبحان ربی العظیم و بحمده، ثم استوی قائما، فلما استمکن من القیام، قال: سمع اللّه لمن حمده، ثم کبر و هو قائم و رفع یدیه حیال وجهه و سجد و وضع یدیه الیالارض قبل رکبتیه و قال: سبحان ربی الاعلی و بحمده ثلاث مرات و لم یضع شیئا من بدنه علی شیء منه و سجد علی ثمانیة اعظم: الجبهة، و الکفین و عینی الرکبتین، و انامل ابهامی الرجلین، و الانف، فهذه السبعة فرض، و وضع الانف علیالارض سنة و هو الارغام، ثم رفع راسه من السجود فلما استوی جالسا، قال: اللّه اکبر، ثم قعد علی جانبه الایسر و وضع ظاهر قدمه الیمنی علی باطن قدمه الیسری و قال: استغفر اللّهربی و اتوب الیه، ثم کبر و هو جالس و سجد الثانیة و قال کما قال فی الاولی و لم یستعن بشیء من بدنه علی شیء منه فی رکوع و لاسجود و کان مجنحا و لم یضع ذراعیه علی الارض، فصلی رکعتین علی هذا. ثم قال: یا حماد هکذا صل و لا تلتفت و لا تعبث بیدیک و اصابعک و لا تبزق عن یمینک و لا(عن) یسارک و لابین یدیک، (۹) پس امام صادق علیه السلام برخاست و مقابل قبله راست ایستاد و دو دستش را بر ران هایش گذاشت. انگشتان دست را به هم چسبانده، پاها را به هم نزدیک کرد، به طوری که فاصله بین آن‏ها به اندازه سه انگشت باز بود. تمام انگشتان پاها را باخضوع و خشوع رو به قبله قرار داد، آن گاه گفت: اللّه اکبر، سپس سوره حمد و توحید را با ترتیل قرائت کرد، آن گاه در حالی که ایستاده بود، مقدار کمی به اندازه یک نفس کشیدن صبر کرد و گفت: اللّه اکبر، پس از آن، به رکوع رفته، تمام کف دستانش را با انگشتان باز روی زانوانش قرار داد و زانوانش را به عقب راند، به گونه‏ ای که پشتش صاف شد، چنان که اگر قطره‏ای آب یا روغن روی آن ریخته می شد، به سبب صاف ‏بودن کمر و تمایل زانوها به عقب، حرکت نمی کرد و گردنش را کشید و چشمانش را بست، سپس سه بار با ترتیل گفت:«سبحان ربی العظیم و بحمده‏» بعد بلند شد و وقتی به خوبی ایستاد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده‏»، سپس ایستاده تکبیر گفت و دستانش را تا مقابل صورت بالا برد و سجده کرد و دستانش را قبل از زانوان بر زمین نهاد و سه بار گفت:«سبحان ربی الاعلی و بحمده‏» و در حال سجده فقط هشت موضع از بدنش را بر زمین قرار داد: پیشانی، دو کف دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پاها، بینی که از این هشت موضع، هفت موضع اول واجب و قراردادن بینی بر زمین که به آن ‏ارغام (بینی به خاک مالیدن) می گویند، مستحب است. آن گاه‏ سر از سجده برداشت و چون راست شد، گفت: «اللّه اکبر» سپس بر طرف چپ بدن نشست و روی پای راست را بر کف پای چپ قرار داده، گفت: «استغفراللّه ربی و اتوب الیه‏» و در همان حالی که هنوز نشسته بود، تکبیر گفت و به سجده دوم رفت و آنچه را در سجده اول گفته بود، در این سجده هم گفت. نه در رکوع و نه در سجده هیچ قسمتی از بدنش را تکیه گاه قسمت دیگر آن قرار نداد و در این دو حال، دستانش از بدن باز بود و در سجده، آرنج‏هایش را بر زمین نگذاشت و به همین ترتیب، دو رکعت نماز خواند، سپس فرمود: ای حماد! اینچنین نماز بخوان و هنگام نماز به اطرافت نگاه و با دستان و انگشتانت بازی مکن و به اطرافت آب دهان نینداز. هم چنان که ملاحظه می شود، در این دو روایت که در صدد بیان کیفیت نماز واجب هستند، هیچ اشاره ‏ای به مسأله قبض با اقسام گوناگون آن نشده است، در حالی که اگر این عمل، سنت بود، امام بیان آن را ترک نمی کرد. او با عمل خود، نماز رسول خدا را برای ما به نمایش می گذارد، زیرا این کیفیت را از پدرش، امام باقر علیه السلام و او هم از پدرانش از امیرمؤمنان و از رسول اکرم صلوات اللّه علیهم اجمعین دریافت کرده است، بنابراین، قبض بدعت شمرده می شود، زیرا وارد کردن چیزی در شریعت است که جزو آن نیست. در این زمینه، احادیث دیگری غیر از حدیث ابوحمید ساعدی در منابع اهل سنت و شیعه وجود دارد که به ذکر آن‏ها مى ‏پردازیم : ۱٫ حدیث کسى که نمازش درست نبود محدثان روایت کرده ‏اند که مردى نماز مى ‏خواند و پیامبر (ص) به او مى ‏نگریست. وقتى از نماز فارغ شد، نزد پیامبر (ص) آمد و به او سلام کرد و پیامبر، سلام او را پاسخ داد، آن گاه فرمود : برگرد و نمازت را اعاده کن که تو نماز نخوانده ‏اى. آن مرد برگشت و با همان کیفیت دوباره نمازش را خواند، آن گاه نزد پیامبر (ص) آمد و پیامبر فرمود: برگرد و نمازت را اعاده کن که‏ تو نماز نخوانده ‏اى. این ماجرا براى بار سوم هم اتفاق افتاد،پس از آن، مرد سوگند یاد کرد که بهتر از آنچه انجام داده‏ است نمى ‏تواند نماز بخواند. وقتى مرد به دانستن مشتاق و آماده پذیرش شد، پیامبر (ص) به او آموخت که چگونه نماز بخواند. ابو هریره آن را چنین نقل کرده است: اذا اقمت الى الصلاة فاسبغ الوضوء ثم استقبل القبلة فکبر به‏ثم اقرا ما تیسر معک من القرآن ثم ارکع حتى تطمئن راکعا ثم‏ارفع حتى تعتدل قائما ثم اسجد حتى تطمئن ساجدا ثم ارفع‏حتى تطمئن جالسا ثم اسجد حتى تطمئن ساجدا ثم افعل ‏ذلک فی صلاتک کلها، پیامبر (ص) فرمود: وقتى خواستى نماز بخوانى، وضوى کامل ‏بگیر، سپس رو به قبله بایست، آن گاه تکبیر بگو و آنچه ‏برایت میسر است، از قرآن بخوان، پس از آن به رکوع برو تا آرام‏ گیرى، سپس بایست تا راست شوى. بعد به سجده برو تا آرام ‏گیرى، آن گاه بنشین تا آرام‏ گیرى، سپس به سجده برو تا آرام‏ گیرى و پس از آن، همین کار را در تمام نمازت انجام ده. این حدیث را هفت کتاب حدیثى معتبر اهل سنت روایت ‏کرده ‏اند و آنچه این جا نقل شد، عبارت بخارى بود، و درروایت ابن ماجه به اسناد مسلم، عبارت «حتى تطمئن قائما»وجود دارد. (۱۰) به هر حال اگر مسأله قبض، سنت مؤکد یا امرى استحبابى بود، بایستى پیامبر (ص) به آن اشاره ‏مى ‏فرمود. ۲٫ وصف عایشه از نماز رسول خدا (ص) مسلم از عایشه روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص) نماز را با تکبیر و قرائت سوره حمد آغاز مى ‏کرد و هرگاه به رکوع مى ‏رفت، سرش را نه بالا مى گرفت و نه فرو مى ‏انداخت، بلکه سرش بین این دو حالت بود و هنگامى که از رکوع بلند مى ‏شد، تا راست نمى ‏ایستاد، به‏ سجده نمى ‏رفت، و وقتى سر از سجده برمى ‏داشت، تا راست نمى ‏نشست، به سجده بعدى نمى ‏رفت، و بعد از هر دو رکعت، تشهد مى ‏گفت، و پاى چپش را بر زمین پهن‏ مى ‏کرد و پاى راست را مستقیم نگاه مى‏ داشت و از این که‏ نمازگزار روى پاشنه بنشیند و مردان هنگام سجده، بازوها را همچون مواضع هفتگانه بر زمین بگذارند، نهى مى ‏کرد، و نماز را با سلام به پایان مى ‏برد. (۱۱) اگر در روایت پیش گفته به ذکر واجبات نماز بسنده شده بود،در این روایت، از برخى مستحبات و مکروهات نماز، یاد شده ، مثل آن جا که مى ‏فرماید: «و پاى چپش را بر زمین پهن‏ مى ‏کرد و پاى راست را مستقیم نگاه مى ‏داشت و از این که‏ نمازگزار روى پاشنه‏ ها بنشیند و مردان هنگام سجده، بازوها را همچون مواضع هفتگانه بر زمین بگذارند، نهى ‏مى ‏کرد.» بنابراین، اگر قبض، سنت مؤکد یا مستحب بود، بایستى پیامبر آن را ذکر مى‏ کرد، زیرا استحباب قبض در نظر کسانى که به ‏استحباب آن معتقدند، کمتر از پهن کردن پاى چپ روى‏ زمین و مستقیم نگاه داشتن پاى راست نیست. روایاتى که کیفیت نماز پیامبر (ص) را بیان کرد و ما به اندکى از آنها بسنده کردیم، بهترین دلیل است بر این که قبض، سنتى ‏مؤکد نیست. ۳٫ روایت قاضى نعمان مصرى قاضى ابوحنیفه، نعمان تمیمى مصرى مغربى از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: اذا کنت قائما فی الصلاة فلا تضع یدک الیمنى على الیسرى و لاالیسرى على الیمنى فان ذلک تکفیر اهل الکتاب و لکن ‏ارسلهما ارسالا فانه احرى ان لاتشغل نفسک عن‏ الصلاة، (۱۲) در نماز هنگام قیام دست راستت را روى دست چپ و دست‏چپت را روى دست راست خود قرار مده، زیرا این کار،تکفیر [گذاشتن دست روى دست] اهل کتاب است، بلکه ‏دستانت را آزاد بگذار، چرا که آزاد گذاشتن دست‏ها سزاوارتر است که تورا از نماز غافل نکند. ۴٫ وصف نماز پیامبر (ص) در روایت معاذ بن جبل طبرانى از عبدالرحمن بن غنم از معاذ بن جبل چنین روایت‏ کرده است: کان النبی(ص) اذا کان فی صلاته رفع یدیه قبالة اذنیه فاذا کبرارسلهما ثم سکت و ربما رایته یضع یمینه على ‏یساره، (۱۳) هنگامى که پیامبر نماز مى ‏خواند، دستانش را تا برابر گوش‏هایش بالا مى ‏برد و وقتى تکبیرة الاحرام مى ‏گفت، آنها رارها مى‏ ساخت، سپس سکوت مى ‏کرد و گاهى او را دیدم که ‏دست راستش را روى دست چپش قرار داده است. اگر چه ذیل حدیث مزبور نشان مى ‏دهد که پیامبر، در مواردى ‏دست راست را روى دست چپش قرار مى ‏داد، به قرینه کلمه‏«ربما»(گاهى)، این کار به ندرت اتفاق مى ‏افتاده، وگرنه سیره ‏حضرت بر رها کردن دست‏ها بوده است. ۵٫ روایاتى که از امامان اهل بیت علیهم السلام نقل شده است احادیث بسیارى از امامان اهل بیت علیهم السلام روایت شده که رهاکردن دست‏ها در قیام نماز، واجب، و قبض یا تکفیر(گرفتن یا پوشاندن دستى به واسطه دست دیگر) بدعت است. این جابه نقل برخى از این احادیث بسنده مى ‏کنیم: ۱٫ محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام یا امام باقر علیه السلام چنین نقل‏ کرده است: در باره مردى که در نماز، دست راستش را روى دست چپ‏ مى ‏گذارد پرسیدم. در پاسخ فرمود: ذلک التکفیر، لایفعل، این عمل، تکفیر است و نباید انجام شود. (۱۴) ۲٫ زراره از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: و علیک بالاقبال على صلاتک، و لاتکفر، فانما یصنع ذلک ‏المجوس، (۱۵) برتو است که به نماز روى آورى و تکفیر نکنى که این کار را مجوسیان انجام مى ‏دهند. ۳٫ شیخ صدوق با سند خود از على علیه السلام نقل کرده که‏ فرمود: و علیک بالاقبال على صلاتک و لاتکفر فانما یصنع ذلک ‏المجوس، (۱۶) بر تو است که به نماز روى آورى و تکفیر نکنى که این کار را مجوسیان انجام مى ‏دهند. ۴٫ شیخ صدوق با سند خود از على علیه السلام نقل کرده که‏ فرمود: لایجمع المسلم یدیه فی صلاته و هو قائم بین یدی اللّه عزوجل، یتشبه باهل الکفر یعنى المجوس (۱۷) مسلمان نباید در نماز و درحالى که در مقابل خداوند عزوجل، ایستاده است، دستانش را جمع کند، این عمل تشبه به ‏اهل کفر (یعنى مجوسیان) است. توجه خوانندگان را با وجود این روایات به سخنى از دکترعلى سالوس جلب مى ‏کنیم. وى پس از نقل آراى فقیهان‏ شیعه و سنى، قائلان به تحریم تکتف و باطل شدن نماز به ‏واسطه آن را چنین وصف مى ‏کند: و آن‏ها که به تحریم قبض یا تحریم و باطل شدن نماز به ‏واسطه آن معتقدند، نمونه بارز کسانى هستند که براى ایجاد تفرقه بین مسلمانان داراى تعصب مذهبى و عاشق مخالفت‏ هستند. (۱۸) آیا این گناه است که شیعه با اجتهاد و کند و کاو در کتاب و سنت، به این حقیقت رهنمون شده که مسأله قبض، امرى ‏است که پس از پیامبر اکرم (ص) پدید آمده و دردوران خلفا مردم را به انجام آن مامور کرده ‏اند و در نتیجه،کسى که بپندارد قبض، جزء واجب یا مستحب نماز است،چیزى را در دین ایجاد کرده که از دین نیست؟ آیا پاداش ‏کسى که اجتهاد کرده، این است که به تعصب مذهبى و عشق ‏به مخالفت، متهم شود؟ اگر پاسخ این سؤال مثبت باشد، آیامى ‏توان در مورد مالک که قبض را به طور مطلق یا در نمازهاى واجب، ناپسند مى ‏شمرده است، همین گونه داورى ‏کرد؟ آیا مى ‏توان امام مالک را نیز متهم کرد که عشق به ‏مخالفت داشته است؟ این‏ها بخشى از ادله ‏اى بود که مى ‏توان با آن‏ها بر جواز رها کردن دست‏ها در نماز استدلال کرد، بنابراین، در دوران امر بین این که قبض در نماز مستحب است یا بدعت چنان که ‏مقتضاى اختلاف است ترک آن اولى است، زیرا نتیجه‏ ترک عمل مستحب، چیزى جز محروم شدن از پاداش چیز دیگرى نیست، در صورتى که نتیجه انجام عملى که احتمال‏ بدعت بودن آن وجود دارد، احتمال عقاب و بطلان نماز است، زیرا محال است با عملى که مبغوض مولا است بتوان‏ به او تقرب جست. ادله قائلان به لزوم قبض قائلان به لزوم قبض نیز براى قول خود ادله ‏اى دارند که اکنون‏ به بررسى آن‏ها مى ‏پردازیم: تمام آنچه ممکن است با آن بر سنت بودن قبض استدلال‏ کرد، بیش از سه روایت نیست. (۱۹) ۱٫ حدیث سهل بن سعد که «بخارى‏» آن را روایت کرده ‏است. ۲٫ حدیث وائل بن حجر که «مسلم‏» آن را روایت و بیهقى باسه سند نقل کرده است. ۳٫ حدیث عبداللّه بن مسعود که «بیهقى‏» آن را در «سنن‏» وغیر آن نقل کرده است. اکنون به بررسى هر یک از احادیث مى ‏پردازیم: ۱٫ حدیث سهل بن سعد بخارى از ابوحازم از سهل بن سعد روایت کرده است که ‏گفت: مردم مامور بودند که مردان در نماز، دست راست را بردست چپ قرار دهند. ابوحازم مى گوید: من در این باره نمى ‏دانم، مگر آن که به پیامبر (ص) نسبتش ‏مى‏ دهند. (۲۰) اسماعیل (۲۱) مى ‏گوید: ابوحازم گفت: مگر این که به‏ پیامبر نسبت داده شود (ینمی به صیغه مجهول) و نگفته است:مگر آن که به پیامبر نسبت دهد(ینمى به صیغه مجهول). در مورد این حدیث، اختلاف نظر است. برخى گفته ‏اند:این ‏حدیث موقوف است. برخى دیگر گفته ‏اند، مرفوع است، اما جمهور محدثان و فقیهان و اصولیان گفته ‏اند: اگر راوى آن را به زمان پیامبر (ص) منسوب نکند، مرفوع نیست، اما اگر آن رابه زمان پیامبر (ص) منسوب کند و بگوید: «در زمان‏ پیامبر (ص)» یا «در حیات او چنین مى ‏کردیم‏» یا «در میان ماچنین بود» و امثال این عبارات، آن روایت، مرفوع شمرده ‏مى ‏شود و عقیده صحیح همین است. این مطلب را نووى در شرح صحیح مسلم گفته است.بنا بر این قول، این حدیث مرفوع نیست، هر چند ابوحازم به‏ مرفوع بودن آن قطع داشته باشد، چه رسد به این که به آن ‏قطع نداشته باشد، از این روى، حافظ ابو عمروبن عبدالبر در التقصى تصریح کرده که این روایت به سهل بن سعد موقوف ‏است، نه چیز دیگر. این روایت را مالک در موطا نقل کرده و بخارى از او گرفته‏ است. (۲۲) این روایت در صدد بیان کیفیت قبض است، اما قطع نظر از بحث سندى، سخن در دلالت آن است که به نظر ما به دو وجه، بر لزوم قبض دلالتى ندارد: وجه اول: اگر پیامبر اکرم (ص) به قبض امر کرده است، معناى ‏این سخن راوى که «مردم مامور بوده ‏اند» چیست؟ اگر آمر پیامبر (ص) بود، بهتر نبود راوى مى ‏گفت: «پیامبر (ص) امر مى ‏کرد…»؟ آیا این سخن راوى نشان نمى‏ دهد که مسأله قبض‏ پس از رحلت پیامبر (ص) سر بر آورده است، یعنى هنگامى ‏که خلفا و امیران آن‏ها تصور مى ‏کردند که این عمل به خشوع‏ نزدیک‏تر است و مردم را به انجام آن مامور کردند و به همین ‏دلیل بخارى بابى را پس از مسأله قبض تحت عنوان خشوع ‏باز کرده است. به گفته ابن حجر حکمت قبض این است که ‏این حالت، صفت سائل ذلیل است و انسان را بیشتر از عبث‏ باز مى ‏دارد و بیشتر به خشوع نزدیک مى ‏کند. بخارى با ملاحظه این موضوع، بابى را به دنبال مسأله قبض تحت عنوان‏ خشوع باز کرده است. به عبارت دیگر، دستور حاکمان وامیران به قبض، دلیلى است بر این که در دوره پیامبر و اندکى ‏پس از آن، با دستان رها نماز مى‏ خوانده ‏اند، و به دنبال‏ حدوث این اندیشه، به قبض دستور دادند. برخى شارح ان حدیث پیشین بر این مطلب آگاه بوده ‏اند، از باب مثال، شیخ ‏ملا على قارى در تفسیر این حدیث گفته است: احتمال دارد خلفاى چهارگانه یا حاکمان و یا پیامبر (ص) به‏ مردم (در باره قبض) دستور داده ‏باشند، اما حق این است که ‏اگر پیامبر (ص) دستور داده بود، راوى از باب تبرک، نام او راذکر مى ‏کرد و ترک نام پیامبر (ص) در حدیث نشان مى ‏دهد که ‏امر کننده، پیامبر (ص) نبوده، بلکه حاکمانى بوده ‏اند که به جاى ‏سنت از هواهاى نفسانى پیروى مى ‏کرده ‏اند و از آن جا که ‏سیره على و اهل بیت، بر رها کردن دست‏ها در نماز و محکوم کردن قبض بوده، و حاکمان در نقطه مقابل سیره اهل ‏بیت علیهم السلام قرار داشته ‏اند، به جاى رها گذاشتن دست‏ها در نماز،به قبض دستور داده ‏اند. وجه دوم: ذیل سند روایت، عبارتى وجود دارد که نشان‏ مى ‏دهد راوى (ابوحازم) که روایت را از سهل نقل کرده، در صحت مضمون روایت تردید داشته است، زیرا در پایان گفته ‏است که «مضمون روایت را درست نمى ‏دانم، مگر این که آن‏را به پیامبر (ص) نسبت مى ‏دهد»، و اسماعیل سخن ابوحازم ‏را چنین نقل کرده است: مضمون روایت را درست نمى ‏دانم، مگر این که به‏ پیامبر (ص) نسبت داده شود، یعنى فعل «ینمى‏» را که از ریشه‏«نمى‏» به معناى نسبت دادن است، به صورت مجهول قرائت‏ کرده و طبق این قرائت معناى جمله چنین مى ‏شود : معلوم ‏نیست که قبض در نماز، سنت باشد، مگر این که انجام آن به ‏پیامبر (ص) نسبت داده شده باشد، بنابراین، آنچه سهل بن‏ سعد روایت کرده، مرفوع است . ابن حجر مى ‏گوید:میان اهل حدیث چنین مصطلح است که وقتى راوى مى ‏گوید«ینمیه‏» یعنى آن را نسبت مى ‏دهد، مقصودش این است که ‏روایت نسبت به پیامبر (ص) مرفوع است. (۲۳) همه آنچه بیان شد در صورتى است که «ینمى‏» را به صیغه ‏مجهول بخوانیم ، اما اگر آن را به صیغه معلوم بخوانیم، معناى ‏سخن ابوحازم این مى‏ شود که سهل مضمون روایت را به ‏پیامبر (ص) نسبت داده است، بنابراین بر فرض صحت این ‏قرائت و خارج شدن روایت از مرسله و مرفوعه بودن، این‏ سخن ابو حازم که «مضمون روایت را درست نمى ‏دانم،مگرآن که…»، نشان دهنده ضعف این نسبت است و این که ‏او آن را از فرد دیگرى شنیده و نام آن را نبرده است. ابن حجر در فتح البارى گفته است:مى ‏گویند این حدیث، مرفوع است. دانى گفته: این حدیث‏ مخدوش است، زیرا گمانى از ابوحازم است، و گفته شده:اگر این حدیث مرفوع بود، نیاز نبود بگوید: لااعلمه، یعنى آن‏را درست نمى ‏دانم. (۲۴) ۲٫ حدیث وائل بن حجر این حدیث به چند صورت روایت شده است: صورت اول: مسلم از وائل بن حجر روایت‏ کرده: پیامبر (ص) را دیده که هنگام آغاز نماز، دست‏ها را براى تکبیر بالا مى ‏برده است و پس از آن که خود را با لباسش ‏مى‏ پوشاند، دست راست را روى دست چپ قرار مى‏ داد و چون مى ‏خواست به رکوع برود، دستانش را از زیر لباس در مى ‏آورد، سپس بالا مى ‏برد و بعد از تکبیر به رکوع مى ‏رفت‏ و…. (۲۵) استدلال به این حدیث، استدلال به فعل پیامبر (ص) است و به ‏فعل پیامبر (ص) در صورتى استدلال مى‏ شود که وجه آن‏ معلوم باشد، در حالى که وجه این عمل، هنور معلوم نیست،زیرا ظاهر حدیث چنین است که پیامبر (ص) کناره ‏هاى ‏جامه ‏اش را جمع مى ‏کرده و با آن سینه خود را مى ‏پوشانده و دست راست را روى دست چپ مى ‏گذاشته است، اما آیا این‏ عمل به سبب استحبابش در نماز بوده یا بدان جهت بوده که‏ جامه ‏اش شل و آویزان نباشد، بلکه به بدنش چسبیده و او را مثلا از سرما حفظ کند؟ به هر حال، وجه این عمل پیامبر (ص) معلوم نیست، و تا هنگامى که روشن نباشد که این عمل را براى استحبابش در نماز انجام داده یا نه، براى ما حجت‏ نخواهد بود. احتمال دیگر این است که عمل پیامبر براى جلوگیرى از رهابودن جامه در نماز بوده است. ترمذى از ابوهریره روایت‏ کرده که رسول خدا (ص) از «سدل‏» در نماز نهى فرموده ‏است. در لسان العرب آمده: «سدل‏» عبارت است از این که ‏انسان لباسش را رها سازد و دو طرف آن را پیش رویش ‏جمع نکند ، در مورد «سدل‏» از پیامبر (ص) روایت شده که‏ مکروه است. (۲۶) پیامبر اکرم (ص) بیش از ده سال با مهاجران و انصار بوده‏ است. اگر چنین کارى از او سر مى‏ زد، به طور قطع از راویان‏ بسیارى نقل مى ‏شد و نقل آن به وائل بن حجر منحصر نمى ‏شد با این که در روایت او هم دو احتمال وجود دارد. صورت دوم: نسایى و بیهقى در سنن خویش با دو سند گوناگون از وائل بن حجر روایت کرده‏ اند: رسول خدا (ص) را دیدم که هنگام قیام نماز، با دست راست،دست چپ را گرفت. (۲۷) در روایت بیهقى چنین آمده است : وقتى به نماز مى ‏ایستاد، دست چپ را با دست راست‏ مى‏ گرفت و علقمه را دیدم که این کار را انجام ‏مى ‏دهد. (۲۸) استدلال به این روایت در گرو صحت سند و تمام بودن دلالت‏آن است. اما از نظر سند: اگر چه این روایت را بیهقى ونسایى با دو سند گوناگون نقل کرده ‏اند، در هر دو سند،«عبداللّه» وجود دارد. در سنن نسایى آمده است: عبداللّه به ما خبر داد، و در سنن بیهقى آمده است: عبداللّه بن ‏جعفر به ما خبر داد که مقصود از او، عبداللّه بن جعفر بن‏نجیح سعدى است و در ضعف این فرد، آنچه عبد اللّه فرزند امام احمد از پدرش نقل کرده، کافى است و آن این که‏«‏وقتى به حدیثى از عبداللّه بن جعفر مى ‏رسید، آن راحذف مى‏ کرد و در جایى دیگر از پدرش از مشایخش نقل ‏مى ‏کند که «بعد از آن که وضع و حال او را دانستم، هیچ ‏حدیثى از او ننوشتم‏»، و دورى از ابن معین نقل کرده است‏ که او قابل اعتنا نیست. ابوحاتم مى ‏گوید: یزید بن هارون در باره او پرسید، و او گفت:از چند چیز نپرسید. عمروبن على در مورد او گفته که ضعیف ‏است. ابوحاتم باز در باره او مى ‏گوید: احادیث بسیار ناشناخته ‏اى ‏دارد. او از طریق راویان ناشناخته، از ثقات روایت مى ‏کند…نسایى در حق او گفته که احادیثش متروک است، و مرة درباره او گفته است: ثقه نیست. (۲۹) اما دلالت روایت: ممکن است این حدیث، شکل دیگرى ازحدیث اول باشد با این تفاوت که حدیث اول عبارتى را دربردارد که این حدیث فاقد آن است ، زیرا در حدیث اول ‏آمده بود که «پیامبر (ص) پس از آن که خود را با لباسش ‏پوشاند، دست راست را روى دست چپ قرار داد» پیش‏تر گفتیم که مطابق ظاهر حدیث، پیامبر (ص) کناره ‏هاى جامه ‏اش‏ را جمع کرده و با آن، سینه خود را پوشانده است و دست‏ راست را روى دست چپ قرار داده تا جامه‏ اش شل و آویزان نباشد. به هر حال چون دلیل این عمل پیامبر (ص) روشن نیست، نمى ‏توان به آن استدلال کرد. افزون بر این، در خود حدیث شاهدى وجود دارد که نشان مى ‏دهد قبض درصدر اول، متداول نبوده، زیرا در حدیث آمده است: «علقمه ‏را دیدم که آن را انجام مى ‏دهد»، در صورتى که اگر قبض میان‏ صحابه و تابعین متداول بوده است، دلیلى نداشت که این‏فعل متداول را به علقمه، راوى حدیث از وائل، نسبت دهد واین نشان مى ‏دهد که قبض، امرى غیر متداول بوده و به همین ‏سبب علقمه آن را نقل کرده است. صورت سوم حدیث: نسایى با سند خود از وائل بن حجر چنین نقل کرده است: به طرف نماز رسول خدا (ص) نگریستم که چگونه نماز مى‏ خواند. او ایستاد و تکبیر گفت و دستانش را تا محاذى ‏گوش‏ها بالا برد، آن گاه دست راستش را بر پشت دست چپ‏ و مچ و بازوى آن قرارداد. (۳۰) این حدیث را عینا بیهقى در سننش آورده است. (۳۱) استدلال به این روایت در گرو صحت سند و دلالت آن ‏است. سند نسایى: این سند، عاصم بن کلیب کوفى را در بردارد که ‏ابن حجر درباره او گفته است: از ابن شهاب از مذهب کلیب‏ که آیا از مرجئه بوده است پرسیده شد، در پاسخ گفت:نمى‏ دانم، اما شریک بن عبداللّه نخعى گفته که وى از مرجئه ‏بوده است. ابن مدینى در حق او گفته است که به متفرداتش استناد نمى ‏شود. سند بیهقى: این سند، عبداللّه بن رجاء را در بر مى ‏گیرد که‏ ابن حجر از ابن معین نقل کرده که داراى احادیث غلط نوشته‏ بسیارى است، مشکلى ندارد. عمروبن عدى در باره او گفته است:وى راستگوست و داراى اشتباهات و احادیث غلط نوشته‏ بسیارى است، و حجت نیست، و در سال ۲۱۹ یا ۲۲۰هجرى وفات یافت. او غیر از عبداللّه بن رجاء مکى است که‏ از امام جعفر صادق علیه السلام و غیر او روایت مى ‏کند. در صورتى که مقصود از این راوى، عبداللّه بن رجاء مکى ‏باشد، باز هم خالى از نقد و نظر نیست. ابن حجر از ساجى ‏نقل کرده که این فرد، احادیث ناشناخته‏ اى دارد. احمد و یحیى در مورد او اختلاف نظر دارند. احمدمى‏ گوید: گفته ‏اند که کتاب‏هاى او از بین رفته، از این رو با اعتماد ازحافظه ‏اش مى ‏نگاشته است. و همین امر باعث شده که ‏احادیث منکرى از وى نقل شده باشد و من جز دو حدیث،چیزى از او نشنیده ‏ام. عقیلى نیز همین عبارات را از احمد نقل کرده است. (۳۲) دلالت حدیث: بدون تردید، صورت سوم حدیث، دلالت‏ آشکارترى از دو صورت قبلى دارد. در باره این صورت از حدیث هم این احتمال هست که همان روایت اول باشد با این‏تفاوت که این روایت به صورت‏هاى گوناگون نقل شده و اختلافى هم که وجود دارد، از ناحیه راویان است و از آن جاکه ممکن است این صورت از روایت، همان صورت اول‏با شد، درباره ‏اش همان چیزى را مى ‏گوییم که در باره صورت‏ اول گفتیم: این عمل پیامبر (ص) داراى دو وجه است، بنابراین‏ نمى ‏توان به آن استناد کرد. پس دلالت هر دو حدیث گذشته ‏بر لزوم قبض در نماز، قصور دارد. ۳٫ حدیث عبداللّه بن مسعود نسایى از حجاج بن ابى زینب نقل کرده است از ابو عثمان ‏شنیدم که از ابن مسعود چنین حکایت کرد: پیامبر مرا دید که در نماز، دست چپ را روى دست راست‏ گذاشته ‏ام، پس دست راست مرا گرفت و روى دست چپم ‏قرار داد. (۳۳) بیهقى همین حدیث را با همین الفاظ، اما با سند دیگرى نقل‏ کرده است. استدلال به این حدیث در گرو صحت سند و دلالت آن است. سند روایت: هر دو سند، حجاج بن ابى زینب سلمى را در بردارد که احمد بن حنبل در حق او گفته است: «مى ‏ترسم ‏ضعیف الحدیث باشد». ابن معین در باره او گفته است:«ایرادى ندارد». حسن بن شجاع بلخى از على بن مدینى نقل‏ کرده که: «پیرمردى ضعیف از اهل واسط است.» نسایى گفته ‏است: «قوى نیست‏»، ابن على در مورد او چنین اظهار نظرکرده: «امیدوارم روایاتى را که نقل کرده، عیبى نداشته باشد»، آن‏گاه ادامه داده است: «دارقطنى مى‏گوید: نه قوى است و نه‏حافظ‏». (۳۴) سخنان دیگرى هم در باره او گفته شده که به همین مقداربسنده مى‏کنیم. دلالت حدیث: مطلب قابل ملاحظه در باره دلالت حدیث این‏است که عبداللّه بن مسعود از پیشگامان گروندگان به اسلام ‏است. او در اوایل بعثت اسلام آورد و به سبب ایمانش به ‏پیامبر و اسلام، متحمل مصیبت‏هاى فراوانى شد، بنابراین،ممکن نیست چنین فردى از کیفیت قبض(در صورتى که ‏قبض، سنت باشد) بى اطلاع بوده باشد تا دست چپ را روى ‏دست راست بگذارد. احادیث ضعیف غیر قابل استناد احادیثى که ذکر شد، عمده احادیثى است که بر قبض به آنها استدلال شده است، البته روشن شد که از اثبات آن ناتوانند.احادیث دیگرى وجود دارد که بیهقى آن‏ها را در سننش گرد آورده است، اما به دلیل ضعف سندى و دلالتى، هیچ کدام ‏صحیح نیست. اکنون براى تکمیل بحث، آن‏ها را به ترتیب‏ ذکر، و از نظر سند و دلالت بررسى مى ‏کنیم. ۱٫ حدیث هلب ترمذى از قتیبه از ابى الاحوص، از سماک بن حرب، از قبیصة‏بن هلب، از پدرش چنین نقل کرده است:رسول خدا(ص) امام ما در نماز مى ‏شد و هنگام نماز، دست‏ چپش را با دست راست مى ‏گرفت. (۳۵) بیهقى این حدیث را به این صورت نقل کرده است: رسول خدا (ص) را دیدم که در نماز، دست راست را روى ‏دست چپ قرار داده است. (۳۶) سند این روایت همچون دلالتش بر لزوم قبض، ضعیف است.براى اثبات ضعف سند آن، توجه خواننده را به شرح حال‏ دو راوى آن جلب مى ‏کنیم: قبیصة بن هلب: براساس سخن ذهبى، عجلى گفته است:قبیصة بن هلب ثقه است و ابن حبان او را در کتابش در زمره ‏ثقات آورده است. ابن مدینى در مورد او گفته که مجهول ‏است. (۳۷) ابن حجر در باره او گفته که مجهول است و به جز سماک، از او روایت نکرده است. نسایى او را مجهول دانسته ‏است. (۳۸) سماک بن حرب: ذهبى در باره او گفته است: وى صدوق و صالح است. ابن مبارک از سفیان روایت کرده‏ که او ضعیف است. جریر ضبى در باره او چنین مى ‏گوید: نزد سماک آمدم. او را دیدم که ایستاده بول مى ‏کند. بازگشتم واز او چیزى نپرسیدم و گفتم در اثر پیرى خرف شده ‏است. احمد بن ابى مریم از یحیى نقل کرده که سماک ثقه است و گروهى او را ضعیف دانسته ‏اند. احمد گفته است که سماک احادیث آشفته ‏اى دارد. به گفته ‏ابوحاتم، سماک، ثقه و صدوق است. صالح جزره مى ‏گوید که ‏او تضعیف شده است. نسایى چنین مى ‏گوید: اگر سماک به تنهایى اصلى را بیاورد، حجت نیست، زیرا هرگاه چیزى را به او یاد مى‏دادند، کلمات متشابه را یاد مى ‏گرفت. (۳۹) به گفته ابن حجر، احمد در حق سماک گفته است که احادیث ‏آشفته ‏اى دارد. ابن ابى خیثمه گفته است: از ابن معین شنیدم که در مورد سماک پرسیده شد که چه‏ چیزى سبب عیب او شده است؟ در پاسخ گفت: احادیثى را اسناد داده که دیگران اسناد نداده ‏اند. ابن عمار در باره او مى ‏گوید : مى ‏گویند که سماک مخلوط مى ‏کند و مردم در باره حدیث او اختلاف دارند . ثورى هم به گونه ‏اى او را ضعیف دانسته است. یعقوب بن ‏شیبه مى ‏گوید که از ابن ‏مدینى در باره روایت سماک از عکرمه‏ پرسیدم، گفت: آشفته است. زکریا بن على از قول ابن مبارک ‏مى ‏گوید که سماک در حدیث، ضعیف است. یعقوب ‏مى ‏گوید:روایت سماک از عکرمه به طور خاص، آشفته ‏است. (۴۰) دلالت حدیث: روایت مزبور دلالت ندارد که پیامبر در حال‏ قرائت، دست راست را روى دست چپ قرار مى ‏داده ، بلکه‏ ظاهر حدیث نشان مى ‏دهد که حضرت در کلیه حالات نماز،این کار را انجام مى‏ داده است و این چیزى است که کسى به ‏آن ملتزم نشده . ۲٫ حدیث محمد بن ابان انصارى بیهقى با سند خود از محمد بن ابان انصارى از عایشه نقل‏ کرده است: سه خصلت، از خصلت‏هاى نبوت است: شتاب کردن درخوردن افطار، تاخیر در خوردن سحرى و قراردادن دست ‏راست بر دست چپ در نماز. (۴۱) در ضعف این حدیث همین بس که بخارى در تاریخ کبیرش ‏پس از نقل آن گفته است: از محمد، حدیثى را که از عایشه شنیده باشد، سراغ‏ نداریم. در نسخه ‏اى دیگر آمده است که از محمد، حدیثى را سراغ ‏نداریم. محقق کتاب التاریخ الکبیر اثر بخارى در پاورقى، دیدگاه‏هاى ‏عالمان رجال را در باره محمد بن ابان نقل کرده و به این ‏نتیجه رسیده است که او از اهل انصار در مدینه بود، سپس به ‏یمامه رفت و احادیثى به صورت ارسال از عایشه نقل کرده ‏است. (۴۲) ۳٫ حدیث عقبة بن صهبان بیهقى با سند خود از حماد بن سلمه، از عاصم جحدرى ازعقبة بن صهبان، از على رضى اللّه عنه در مورد آیه‏«فصل لربک وانحر» نقل کرده است: هو وضع یمینک على شمالک فی الصلاة، (۴۳) نحر عبارت است از قراردادن دست راست بر دست چپ‏ در نماز. استدلال به این حدیث بر لزوم قبض در نماز، مخدوش ‏است، زیرا اولا: عاصم جحدرى موثق نیست. ذهبى در مورد او گفته ‏است: عاصم بن عجاج جحدرى بصرى روایات شاذى را که برخى ‏از آن‏ها ناشناخته است براى یحیى بن یعمر و نصر بن عاصم ‏و از سلام بن ابومنذر و گروهى دیگر روایت کرده ‏است . بخارى در تاریخش از او یاد کرده و گفته : عاصم جحدرى از زمره راویان بصرى است که از عقبة بن‏ظبیان روایت مى ‏کند ، و او را توثیق نکرده ‏است . (۴۴) ثانیا: سند حدیث طبق نقل بیهقى، به عقبة بن صهبان منتهى ‏مى ‏شود. بیهقى در حق او گفته است : بخارى در تاریخش در شرح حال عقبة بن ظبیان، از موسى ‏بن اسماعیل از حماد بن سلمه نقل مى ‏کند که او از عاصم ‏جحدرى از پدرش از عقبة بن ظبیان شنید که وقتى از على از معناى «وانحر» در آیه «فصل لربک و انحر» پرسیده شد ،دست راستش را تا وسط آن، روى سینه ‏اش گذاشت. آنچه بخارى در تاریخش طبق نقل بیهقى روایت کرده، با آنچه خود بیهقى مستقیم روایت کرده است، از دو جهت ‏تفاوت مى ‏کند : ۱٫ سند بیهقى به عقبة بن صهبان منتهى مى ‏شود، در حالى که‏ طبق نقل بخارى، سند روایت به عقبة بن ظبیان منتهى ‏مى ‏شود. ۲٫ طبق نقل بیهقى، عاصم جحدرى از عقبة بن صهبان روایت‏ مى ‏کند، در حالى که طبق نقل بخارى، عاصم به واسطه‏ پدرش از عقبة بن ظبیان روایت مى ‏کند. نام پدر عاصم یعنى ‏عجاج در کتاب‏هاى رجالى ذکر نشده است . در نتیجه چنین حدیثى با این همه ضعف و اضطراب سندى ‏هرگز قابل استناد نیست . ۴٫ حدیث غزوان بن جریر بیهقى از غزوان بن جریر از پدرش نقل کرده است : چنین بود که وقتى على رضى اللّه عنه به نماز مى ‏ایستاد و تکبیر مى ‏گفت ، دست راستش را به مچ دست چپ مى ‏زد و تا رفتن به رکوع بر این حالت بود، مگر براى خاراندن پوست‏ یا درست کردن لباس. (۴۵) در ضعف این روایت همین بس که جریر، پدر غزوان ،مجهول است . ذهبى مى ‏گوید: جریر ضبى ناشناخته ‏است . ۵٫ مرسله غضیف و مرسله شداد بیهقى مى ‏گوید : حارث بن غضیف کندى و شداد بن شرحبیل انصارى براى ‏من نقل کردند که هریک از آن‏ها پیامبر را دیده است که ‏دست راست را روى دست چپ گذاشته ‏است. (۴۶) آنچه ذکر شد، طبق نقل بیهقى بود، اما ترمذى راوى
تعداد بازدید از این مطلب: 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : سه شنبه 8 بهمن 1398
نظرات

احكام قرائت سوره‌هاي قرآن در نماز

 
 

کلام نور

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي

همانا منم خداي يكتا كه هيچ خدايي جز من نيست ، پس مرا عبادت كن و نماز را براي ياد كردن من بر پا دار.

 سوره مباركه طه آيه 14

 

*مقدمه

تلاوت قرآن عملی بسیار پسندیده و مورد تأکید اولیاء دین است و هر فرد بسته به معرفت و شناخت خود از اين كتاب حيات بخش ، با برنامه ريزي و اختصاص زمان مناسب به تلاوت آيات آن مي پردازد ولي در هر صورت قرائت قرآن ، بخشي از چارچوب نماز را تشكيل مي دهد. بعبارت ديگر ، هر فرد معتقد و دين باور در كنار برنامه روزانه خود براي تلاوت آيات قرآن كريم كه به دلخواه خود تنظيم و اجرا مي نمايد ، هر روز ملزم است حداقل يكصد آيه از قرآن كريم را در نماز تلاوت كند[1] و اين خود باعث توجه بيشتر مسلمانان به قرآن كريم مي شود. امام رضا (عليه السّلام) در حديثي مي فرمايند: «مردم به قرائت (قرآن) در نماز امر شده اند تا مبادا قرآن مهجور و ضايع گردد و از (بي توجهي) محفوظ گرديده و مد نظر قرار گيرد و از بين نرفته و از خاطره ها محو نشود و بخاطر اين (نماز) با سوره حمد و نه سُوَر ديگر آغاز مي گردد چرا كه هر آنچه از خوبي و حكمت در قرآن و هر كلام ديگري جمع شده باشد ، به اندازه (محتواي) سوره حمد نمي شود ...»[2] هر چند خواندن قرآن، فی نفسه، عملی مستحب است، اما فراگیری قرائتِ صحیح سوره هایی که باید در نماز خوانده شود بر هر مسلمانی واجب است.

از این رو در این درس به گوشه ای از احکام قرائت در نماز اشاره خواهیم کرد. لازم به ذکر است از آنجایی که تمام اذکار نماز باید به صورت صحیح خوانده شود، خوانندۀ گرامی نباید تصور کند، خواندن صحیح حمد و سوره برای بجای آوردن یک نماز صحیح کافی است ، بلكه لازم است با مراجعه به کتابهای احکام و استفاده از تجربيات مربيان و اساتيد محترم قرآن كريم، قرائت صحیح اذکار مختلف نماز مانند رکوع، سجده، تشهد و ... را فرا گرفت.

 

*احكام

1) در رکعت اوّل و دوّم نمازهای واجب یومیه، انسان باید اوّل سوره حمد و بعد از آن یک سورۀ کامل را بخواند.[3]

2) در نمازهاي مستحبي خواندن سوره لازم نيست ، هر چند آن نماز بخاطر نذر كردن واجب شده باشد ولي در نمازهاي مستحبي خاص ، كه در روايات خواندن سوره مخصوصي در آن سفارش شده است (مانند نماز وحشت) اگر بخواهد به دستور آن نماز رفتار كرده باشد بايد همان سوره را بخواند.[4] 

3) اگر وقت نماز تنگ باشد یا انسان ناچار باشد که سوره را نخواند مثلاً بترسد که اگر سوره را بخواند دچار صدمه مالي و يا جاني شود، نباید سوره را بخواند و اگر در کاری عجله داشته باشد می‌تواند سوره را نخواند.[5]

4) اگر سوره را عمداً قبل از حمد بخواند نماز باطل است و اگر اشتباهاً سوره را قبل از حمد بخواند در بين آن یادش بیاید باید سوره را رها کند و بعد از خواندن حمد، سوره را از اوّل بخواند.[6]

5) اگر حمد و سوره یا یکی از آنها را فراموش کند و بعد از رسیدن به رکوع بفهمد نماز صحیح است.[7]

6) اگر پيش از آنكه براي ركوع خم شود بفهمد كه حمد و سوره را نخوانده بايد بخواند و اگر بفهمد سوره را نخوانده فقط بايد سوره را بخواند ولي اگر بفهمد حمد تنها را نخوانده بايد اول حمد و بعد آز آن دوباره سوره را بخواند و نيز اگر خم شود و پيش از آن به ركوع برسد ، بفهمد حمد و سوره ، يا تنها سوره را نخوانده بايد بايستد و به همين دستور عمل كند.[8]

7) دو سورۀ «ضحی» و «انشراح» و همچنین دو سورۀ «فیل» و «قريش» در نماز یک سوره حساب می‌شود.[9]

8) اگر نمازگزار در نماز واجب يكي از چهار سوره اي را كه سجده واجب دارد از روي عمد بخواند نمازش باطل مي شود.[10]

9) در نمازهاي مستحبي مي توان بخشي از يك سوره و يا دو يا چند سوره را قرائت نمود.[11]

10) اگر در نماز غير از سوره «توحيد» و «كافرون» سوره ديگري بخواند تا به نصف نرسيده مي تواند رها كند و سوره ديگري بخواند.[12]

11) اگر بعد از حمد مشغول خواندن سوره «توحيد» و يا «كافرون» شود نمي تواند آنرا رها كرده و سوره ديگري بخواند.[13]

12) اگر مقداري از سوره را فراموش كند يا از روي ناچاري مثلاً بخاطر تنگي وقت يا دليل ديگر نشود سوره را اتمام كند مي تواند سوره را رها كند و سوره ديگري بخواند ، هر چند كه از نصف سوره گذشته باشد و يا اينكه مشغول خواندن سوره «توحيد» و يا «كافرون» باشد.[14]

13) بر مردان واجب است تمامي كلمات حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء (حتي حروف آخر كلمات) را با صداي بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخواند.[15]

14) بانوان مي توانند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشاء را بلند يا آهسته بخوانند ولي اگر نامحرم صدايشان را بشنود بنابر احتياط واجب بايد حمد و سوره را آهسته بخوانند.[16]

15) اگر در جائيكه بايد نماز را بلند بخواند عمداً آهسته بخواند و يا در جائيكه بايد آهسته بخواند عمداً بلند بخواند نماز باطل است.[17]

16) اگر از روي فراموشي يا ندانستن مسأله در جائيكه بايد نماز را بلند بخواند آهسته بخواند و يا به عكس ، نمازش صحيح است. اگر بين قرائت حمد و سوره بفهمد اشتباه كرده لازم نيست مقداري را كه خوانده دوباره بخواند.[18]

17) معيار در تحقق قرائت قرآني و ساير اذكار نماز و صحت آن اينستكه ، آنها را طوري بگويد كه اگر مانع خارجي مانند سرو صدا و همهمه نباشد صداي خودش را بشنود.[19]

 

اشاره

الف) معيار در تحقق جهر (صداي بلند) يا اخفات (صداي آهسته) كه در مسائل بالا ذكر شده ، ظاهر شدن جوهره صدا و عدم آن مي باشد.[20]

ب) واجب است پس از اتمام سوره حمد و قبل از شروع به خواندن بسم الله الرحمن الرحيم ، سوره مد نظر را مشخص نمايد (چرا كه بسم الله در هر سوره مختص به همان سوره است) و اگر پس از گفتن بسم الله براي شروع كردن يك سوره از خواندن آن سوره منصرف شد بايد بسم الله را به نيت سوره ديگر تكرار نمايد.[21]

 

تعداد بازدید از این مطلب: 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : سه شنبه 8 بهمن 1398
نظرات

 

علت تفاوت وضوی شیعه و سنی

 

آیه وضو نازل شد تا چگونگی وضو و تیمم را به امت بیاموزد . مخاطبان آن همه مسلمانان در طول قرون تا روز قیامت اند . چنین آیه ای باید کاملاً روشن باشد تا همه ، دور و نزدیک و صحابی و غیرصحابی از آن بهره ببرند . پس از دو جهت باید آیه بررسی شود :

اول : چگونگی شستن دست ها که باید از بالا به پایین شست یا به عکس ؟

دوم : حکم پاها، از نظر مسح کشیدن یا شستن .

ابتدا به بحث در مورد اول می پردازیم .

خداوند می فرماید :

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ 1

ای کسانی که ایمان آورده اید ، هرگاه به نماز ایستادید ،صورت ها و دست هایتان را تا آرنج بشویید .

فقها در کیفیت شستن دست ها اختلاف نظر دارند ، پیشوایان اهل بیت  علیهم السلام  و پیروانشان معتقدند دست ها از آرنج تا نوک انگشتان شسته شود و سنت همین است . دلیلشان نیز ظاهر آیه است که به نظر عرفی همین به ذهن می آید چون در موارد مشابه این گونه ترکیب ، شروع از بالا به پایین است . مثلاً اگر پزشک به بیمار بگوید : پایت را تا زانو با آب سرد بشوی ، بیمار آنچه را در عرف رایج است انجام می دهد ، یعنی شستن از بالا به پایین ، یا وقتی صاحب خانه به رنگ‌کار می گوید : دیوارهای این اتاق را تا سقف رنگ آمیزی کن ، آنچه در عرف معمول است انجام می شود ، یعنی رنگ کردن دیوارها از بالا به پایین و هرگز به ذهن رنگ کار یا بیمار این نمی آید که صاحب خانه و پزشک که گفته « تا » ، مقصودش بیانِ آخرِ محلّ رنگ زدن یا شستن است ، بلکه از کلمه « تا » می فهمد که صرفاً محدوده موردنظر را در رنگ زدن و شستن تعیین کرده است.

در آیه وضو نیز وقتی آیه می گوید دست ها را تا مرفق بشویید ، بیان محدوده شستن موردنظر است نه چگونگی آن . و این را به نظر معمول عرف واگذاشته و در عرف هم بدون تردید ، آنچه راحت تر است ، شستن از بالا به پایین است .

أئمه اهل بیت ( علیهم السلام ) ، وضوی پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) را اینگونه نقل کرده اند :

به نقل شیخ طوسی از بکیر و زراره ، این دو از امام باقر ( علیه السلام ) درباره وضوی پیامبرخدا ( صلّی الله علیه وآله ) سؤال کردند . حضرت طشت یا ظرف آبی طلبید ، کف دو دست را شست ، دست خود را در آب فرو برد و با مشت آبی صورت خود را شست و با دست چپ کمک گرفت بر شستن صورت .

سپس کف دست چپ را در ظرف آب فرو برده ، آب برداشت و دست راستش را از آرنج تا انگشتان شست ، به نحوی که آب به طرف آرنج ها برنگردد . بعد کف دست راست را پر از آب کرد و بر دست چپ ریخت و از آرنج تا کف دست شست به نحوی که آب به طرف آرنج برنگردد ، مثل دستِ راست . سپس با همان آبی که در دست ها بود ، سر و پاها را تا برآمدگی روی پا مسح کشید ، بدون آنکه آب تازه ای بریزد.2

وضو و مسح پاها یا شستن آنها ؟

در آیه وضو نیز وقتـی آیـه می گویـد دست هـا را تـامـرفق بشویید ، بیان محدوده شستن موردنظـر است نه چگونگـی آن . و این را به نظرمعمول عرف واگذاشته و در عرف هم بدون تردید ، آنچه راحت تر است ، شستن از بالا بهپایین است

اما جنبه دوم بحث :

خداوند سبحان می فرماید :

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضی أَوْ عَلی سَفَر أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَج وَلکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 3 ؛

« . . . ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون به نماز ایستادید ، صورت ها و دست هایتان را تا آرنج ها بشویید و سر و پاهایتان را تا برآمدگی پاها مسح کنید و اگر جنب بودید ، طهارت بجویید

و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکی از شما از تخلّی آمد ، یا زنان را لمس ( آمیزش ) کردید و آب نیافتید با زمین پاک تیمم کنید پس چهره ها و دست هایتان را از آن مسح کنید ، خداوند نمی خواهد بر شما سختی قرار دهد ، بلکه می خواهد شما را یاری کند و نعمتش را بر شما کامل سازد ، باشد که سپاس گویید » .

این آیه ، یکی از آیات الأحکام است که احکام شرعی عملی از آنها استنباط می شود . اینگونه آیات ، هم تعبیرات روشنی دارد ، هم دلالتی گویا ، چون مخاطب این آیات ، توده های مؤمنی هستند که می خواهند رفتار خود را با آیات منطبق سازند .

وقتی انسان به این گونه آیات که عهده دار بیان وظیفه مسلمان است می نگرد ، مثل وظیفه نمازهای پنجگانه ، آنها را روشن ، استوار ، بی ابهام و گویا می یابد که خطابش به همه مؤمنان است و وظیفه آنان را هنگام نماز خواندن ترسیم می کند .

حضرت جبرئیل ، این آیه را بر قلب پیامبر اعظم ( صلّی الله علیه وآله ) فرود آورد ، آن حضرت هم آن را بر مؤمنان خواند ، آنان هم تکلیف خود را در برابر آن به روشنی و بدون تردید و ابهام دریافتند و پیچیدگی در دورانی به آیه راه یافت که تضارب آراء و پیدایش اجتهادها پیش آمد .

سبب اختلاف چیست ؟

اگر آغاز اختلاف به زمان خلیفه سوم بر می گردد ، سؤال این است که پس از گذشت نزدیک بیست سال از وفات پیامبر ، چه عاملی سبب این اختلاف شد ؟ در پاسخ باید گفت ، چند جهت و احتمال وجود دارد :

 

1ـ اختلاف قرائت

بعضی « و ارجُلِکُم » را با اعرابِ جرّ خوانده اند که عطف به « رؤوس » باشد و مقتضای آن وجوب مسح پاهاست . بعضی با فتحه لام خوانده اند که عطف به « وجوهَکم » باشد که مسلتزم شستن آنهاست . این وجه درست نیست . یک عرب زبان اگر بدون پیشداوری و سابقه ذهنی آیه را بخواند ، « ارجُل » را عطف به « رؤوس » می داند ، چه به فتحه بخواند چه به کسره و اصلاً عطف به « وجوه » به ذهنش خطور نمی کند تا منشأ اختلاف باشد .

اگر این آیه را به یک عرب زبان دور از این فضاهای فقهی و اختلافات مسلمین در کیفیت وضو عرضه کنیم و از او بخواهیم آنچه را می فهمد بازگو کند ، به روشنی خواهد گفت : آیه دو جمله دارد که در آنها دو حکم به صراحت بیان شده است : یکی شستن صورت و دست ها تا آرنج ، دیگری مسح سر و پاها . یعنی حکم صورت و دست یکی است و حکم سر و پاها هم یکی و تفکیک حکم سر از پاها نه تنها محتمل نیست ، بلکه خلاف ظاهر آیه است .

2ـ تمسّک به روایاتِ نسخ شده شستن

از تعدادی روایات بر می آید که شستن پاها سنتی بوده که پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) مدتی از عمر شریفش به آن دستور داده بود و پس از نزول سوره مائده که در آن آیه وضو و دستور مسح پاها به جای شستن آمده است ، پس از مدتّی بعضی از کسانی که ناسخ را از منسوخ نمی شناختند به آیه منسوخ عمل کردند و اختلاف پدید آوردند ، غافل از آنکه در این مورد باید به قرآن و به آیه ای که ناسخ سنت است عمل کند .

ابن جریر از انس نقل کرده است : قرآن بر مسح نازل شده و سنت بر ستن.4  مقصود او از سنت ، عمل پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) پیش از نزول قرآن است و روشن است که قرآن ، حاکم و ناسخ است . ابن عباس نیز گفته است : مردم به شستن عمل می کنند ، ولی من در کتاب خدا جز مسح نمی یابم .5 اینگونه می توان میان آنچه از عمل پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) نقل شده یعنی شستن و ظاهر آیه ای که مسح را می گوید جمع کرد و گفت که شستن پیش از نزول آیه بوده است.

از تعدادی روایات بر می آید که شستن پاها سنتی بوده که پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) مدتی از عمر شریفش به آن دستور داده بود و پس از نزول سوره مائده که در آن آیـه وضو و دستـور مسح پاها بـه جای شستن آمده است ، پس از مدتّی بعضی از کسانی که ناسخ را از منسوخ نمـی شناختند به آیه منسوخ عمل کردند و اختلاف پدید آوردند ، غافل از آنکه در این مورد باید به قرآن و به آیه ای که ناسخ سنت است عمل کند

3ـ اشاعه شستن از طرف حکومت

حاکمان اصرار بر شستن پاها به جای مسح داشتند و مردم را به آن وادار می کردند ، چرا که زیر پاها کثیف بود و بخش عمده ای از مردم پابرهنه بودند ، به نظرشان بهتر این آمد که به جای مسح ، پاها را بشویند . این نکته در برخی نقل ها آمده است ، از جمله :

1ـ ابن جریر از حمید نقل می کند ما نزد موسی بن انس بودیم که گفت : ای اباحمزه ! روزی در اهواز همراه حجاج بودیم ، خطبه خواند و یاد از وضو کرد و گفت : صورت ها ودست هایتان را بشویید و سرها و پاها را مسح کنید ، از آدمیزاد ، هیچ جایش همچون کف پا آلوده نیست ، زیر و روی پا و پشتِ آن را بشویید .

انس گفت : خدا راست گفت و حجاج دروغ گفت ، خداوند می فرماید : سرها و پاهایتان را مسح کنید ، انس هرگاه پاهایش را مسح می کشید ، آنها را مرطوب می کرد.6

2ـ از جمله آنچه دلالت می کند که تبلیغات رسمی از شستن پشتیبانی می کرد و معتقدان به مسح را مؤاخذه می کرد ، روایت احمد بن حنبل از ابی مالک اشعری است که وی به قوم خود گفت : جمع شوید تا مثل پیامبر برای شما نماز بخوانم . چون گرد آمدند ، گفت : آیا میان شما غریبه هست ؟ گفتند : نه ، تنها خواهرزاده ما هست . گفت : خواهرزاده خودی است . پس ظرفی طلبید که در آن آب بود . وضو گرفت ، مضمضه و استنشاق کرد و صورت خود را سه بار شست ، سه بار هم دست خود را شست ، به سر و روی پاهایش مسح کشید ، سپس نماز خواند.7

این سه وجه برای توجیه شستن به جای مسح وجود دارد ، با آنکه قرآن بر مسح دلالت می کند و مسح به نظر نزدیک تر می آید ، سپس وجه سوم .

پس وقتی روشن شد که مدلول آیه ، کدام یک از شستن و مسح است ، نیازی به چیز دیگر نیست . نظر موافق ، با مضمون آیه تأیید می شود و مخالف باید فکری کند و راهی بجوید ، بهتر آن است که بگوید آیه نسخ شده است .

استاد جعفر سبحانی

تعداد بازدید از این مطلب: 177
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : چهار شنبه 24 دی 1398
نظرات

لطفا از آدرس زیر دانلود کنید >.http://cld.persiangig.com/download/vGUSFA/dl

تعداد بازدید از این مطلب: 67
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : سه شنبه 17 دی 1398
نظرات

مشدي حسن، مرد سياسي شدي

اهل اصول ديپلماسي شدي

سيورساتت شده بحث و تفسير

نقل و نباتت شده بحث و تفسير

با تقي و امير و سام و خسرو

تو تاكسي و تو ايستگاه مترو

تو هركجا آدم زنده‌اي هست

يا محفل كسل‌كننده‌اي هست

بد به حفاظت و حراست مي‌گي

لم مي‌دي و نقل سياست مي‌گي

سياست خارجه و داخله

حكومت مدينه فاضله

نظم نوين و چالش رواندا

مخالفان دولت اوگاندا

روابط جديد مصر و سودان

كناره‌گيري اميرعمان

نرفته‌اي هنوز تا ورامين

كنايه مي‌زني به چين و ماچين

با چشم بسته، تير درمي‌كني

توهر چي اظهارنظر مي‌كني

از مد و سايز كفش آلن‌دلون

تا به گشادي شكاف ازن

هرچي كه چشمت ديد و خواست،‌مي‌شي

يه روز «چپ»، يه روز «راست» مي‌شي

يه روز فكر جنگ با جهاني

يه روز اهل بحث و گفتماني

عينهو رنگ چشم آبجي اقدس

حزب و گروه تو نشد مشخص!

***

نوكر مشتي‌هاي لوطي‌صفت

مخلص آدمهاي بامعرفت

جون به فداي مردم صميمي

معرفت عتيقه و قديمي

قديمترها قاتله هم‌صفت داشت

دزد سرگردنه معرفت داشت

دزده، زنها رو وارسي نمي‌كرد

نگاه به ناموس كسي نمي‌كرد

راحتي مردم اهميت داشت

آدم تو شهر و كوچه امنيت داشت

نبود واسه نيل به اين مقاصد

اداره اماكن و مفاسد

نه عامل تجاوز و مباشر

نه بوق بوق و چشمك و فلاشر

نه پارتی نه دختر فراري

نه دادگاه و عقد اضطراري

نه ارتباط «ميم شين» و اصغر

نه امر معروف و نه نهي منكر

تو شهري كه خلاف، شصت فرمه

قدم‌زدن، خودش يه جور جرمه

شاكي بشي، مي‌ري معطل مي‌شي

متهم رديف اول مي‌شي

خلاصه قصه اون قدر درامه

كه «ايدز» پيش دردمون زكامه!

****

قربون گرمابه و عشق و حالش

قربون دلاكه و مشت و مالش

اوستا بيا، اخم و اداتو عشقه

كيسه و ليف و سنگ ‌پاتو عشقه

اوستاي دلاكي و مردكاري

يه چيز مي‌گم، مي‌خوام كه «نه» نياري

كيسه به دست و پاي عالم بكش

يه‌ريزه سفت و سخت و محكم بكش

كيسه بكش تموم سينه‌ها رو

ببر با كيسه، بغض‌و كينه‌ها رو

مرزا نشون خوف و ترس و لرزه

كيسه بكش روهرچي خط و مرزه

چرا سياهه رنگ بي‌گناها؟

يه كاري كن سفيد بشن سياها

حرمت ناخدا پرستا بره

پينه پيشوني و دستا بره

عالمو از تلخي دردا بشور

غصه رو از چهره مردا بشور

دشمني و نفرت و جنگو پاك كن

اسلحه و توپ و تفنگو پاك‌كن

از رو زمين تا آسمون هفتم

كيسه بكش رو دود آه مردم

وفا نكرده دست بي‌وفامون

يه عمره جز خطا، نرفته پامون

كيسه به دست بي‌وفامون بكش

يه خورده سنگ ‌پا به پامون بكش

كيسه بكش به حال واحوال‌مون

به صفحه نامه اعمال مون

اگر كه راست كارته، چاكريم

وگرنه اصلاً ول‌مون كن بريم

****

قصه ما، قصهُ سوز و سازه

عزيزم اين رشته سرش درازه

خوب، مث پر يا پوچ يا طاق و جفت

اين جوريام نيست كه بشه جلدي گفت

بس كه زياده شرح جزئياتش

يه ماه ميشه صرف مقدماتش

دوست اياغي واسه‌مون نمونده

دل و دماغي واسه‌مون نمونده

وگرنه نقلش كه ملالي نبود

بابت «چيز» شم خيالي نبود

شكرخدا، خرجي نداره گفتن

چي بهتر از گفتن و گل شنفتن

يه نوبت اين ورا صفا بيارين

قدم رو تخم چشم ما بذارين

دوساعت اين جا بمونين چي مي‌شه؟

يه شب رو بد بگذرونين، چي‌مي‌شه؟

بد كه مركب نمي‌شه، عزيزم

يه‌شب كه صدشب نمي‌شه، عزيزم

نم نداره شهري كه شط نداره

ديكته ننوشته غلط نداره

كنايه زيرلبي نباشه

خدمت‌تون بي‌ادبي نباشه

خداگواهه نقل دريوزه نيست

نقل تعارفات هر روزه نيست

تو دل ما، اگرچه تنگنا هست

براي هركي توش بشينه، جا هست

تو هم بيا تو قلب ما صفا كن

برا خودت يه گوشه دست و پاكن

خداكنه حاجت تون رواشه

دست به خاكستر مي‌زنين، طلا شه

****

دنيا عجيب و بي‌دروپيكره

بپا كه شصت پات‌تو چشمت نره

عروسكا عاشق پولت مي‌‌شن

دولا بشي سوار كولت مي‌شن

طالب عشق موندگاري عزيز

يه عمره بي‌خود سركاري عزيز

تو صحبت و حرف و كلوم عاشقن

اينا فقط تا لب بوم عاشقن

حتي اگر يه روزي پاش بيفته

اين قدشم جون تو حرف مفته

تب كني اينا كه بهت ور مي‌رن

هركدوم از يك‌طرفي درمي‌رن

الان عزيز جون و نور چشمي

دو روز ديگه، چه كشكي و چه پشمي؟

يخت نگيره، باطلت مي‌كنن

اينا كه چسبيدن، ولت مي‌كنن

جون تو هيچ چي بارشون نيست عمو

وفا مفا توكارشون نيست عمو

اگر بيفتي توي چاله چوله

اينا مي‌رن اتل متل‌توتوله

تا عسلي اينام برات زنبورن

به فوت مي‌آن به باد مي‌رن اينجورن

****

دوباره كار طنزمون به غم خورد

يه دفعه حالم از خودم به هم خورد

چقدر آه و ناله و دريغا

چقدر بدنوشتن از رفيقا

گلايه مثل آدماي ابله

اونم به اين تلخي و بي‌خودي... اه

بساطمون عين برنج شفته است

يكي دو روزه حالمون گرفته است

يكي يه چيزي گفت و مام گرفتيم

رومون سيا، حال شمام گرفتيم

جسارتاً شعرم اگه غمين بود

به قول خواجه خاطرم حزين بود

دعا كنين كه حالمون خوب بشه

تا شعرمون يه ريزه مرغوب بشه

مشتي حسن، حال شما چطوره؟

حالت امسال شما چطوره؟ 

مشتي حسن كافر و دهري شدي

اومدي از دهات و شهري شدي  

اين چيه پاته؟ آخه گيوه‌هات كوش؟

كي گفته دمپايي صندل بپوش؟ 

اي شده از قاطر خود منصرف

نمره پيكان تو، تهران - الف 

شد بدل از باغ  و زمين سركشي

شغل شريفت به مسافركشي 

گله رو كه«هي» مي‌زدي، يادته؟

كوه و كمرني مي‌زدي، يادته؟ 

يادته اون سال كه با مشتي شعبون

ماه صفر، راهي شدين خراسون 

يادت مياد «ربابه»، دستش درست،

كنار چشمه، رخت‌ها تو مي‌شست 

يادته دستاتو حنا مي‌ذاشتي

شب كه مي‌شد،‌ درها رو وا مي‌ذاشتي  

تو دهتون، سرقت و دزدي نبود

كار واسه همسايه، مزدي نبود 

قبل شما، جن‌هاي طفل معصوم

صبح سحر، جمع مي‌شدن تو حموم 

لنگ و قطيفه توي بقچه‌هاشون

نگاه آدما به سم پاشون! 

اصالتاً جناي ناموس‌پرست

به هيچ خانمي، نمي‌زدن دست  

نه زن، سحر، بيرون خونه مي‌رفت

نه جن به حموم زنونه مي‌رفت  

جن واسه خانم‌ها يه جور خيال بود

اونم كه تازه، جن نبود و «آل» بود!

مشدي حسن چاي و سماورت كو؟

سيني باقالي و گلپرت كو؟ 

اي به فداي ريخت و شكل و تيپت

بوي چپق نمي‌ده عطر پيپت 

مشدي حسن، قربون ميز و فايلت

قربون زنگ گوشي موبايلت 

اون كه دهاتي و نجيبه، مشدي

ميون شهريا غريبه، مشدي  

چقدر خوبه چله زمستون

سنبل‌طيب و كاسني و سه‌پستون 

كنج اتاق، يه جاي خلوت و دنج

شربت نعنا و بهارنارنج  

كرسي و چاي نبات و هورتش خوبه

خارش و خميازه و چرتش خوبه  

عطر چلو كه از خونه در مي‌رفت

تا هف تا كوچه اون طرف‌تر مي‌رفت  

شيطونه وقتي رخنه تو دل مي‌كرد

بوي غذا روزه ‌رو باطل مي‌كرد 

اون زمونا كه نقل تربيت بود

آدم‌كشي يه جور معصيت بود 

كسي، كسي رو سرسري نمي‌كشت

به خاطر دري وري نمي‌كشت 

معني نداره توي عصر «سي‌دي»

بزرگ و كوچيكي و ريش‌سفيدي  

پدر با ترس و لرز و با احتياط

مي‌كشه سيگارشو كنج حياط  

پسر كه بي‌شراب، تب مي‌كنه

بدون ترس و لرز،‌«حب» مي‌كنه 

مادره با خفت و خونه‌داري

مي‌سازه اما دختره فراري 

اگر ديدي دختره دست تكون داد

يه وقت بهت در باغ سبز نشون داد 

بپا يه وقتي دست و پات شل نشه؟

پنالتي‌ش از صد قدمي گل نشه؟ 

****
فتنه و دعوا سرنونه مشدي

دوره آخرالزمونه مشدي...

شهر بدون مرد، شهر درده

قربون شكل ماه هرچي مرده 

قربون اون مرداي دل‌شكسته

قربون اون دستاي پينه‌بسته 

مرداي ده، مرداي كاه و گندم

مرداي ده، مرداي خوان هشتم  

مرداي پشت كوه، مثل خورشيد

تودلشون هزار جام جمشيد 

مرداي سوخته زير هرم آفتاب

مرداي ناب و كم‌نظير و كم‌ياب 

كيسه چپق‌ها به پرشالشون

لشكر بچه‌ها به دنبالشون 

بيل و كلنگشون هميشه براق

قليونشون به راه، دماغشون چاق  

صبح سحر پا مي‌شن از رختخواب

يكسره روپان تا غروب آفتاب 

چارتاي رستمن به قدوقامت

هيكلشون توپ، تنشون سلامت 

نبوده غيرگرده گلاشون

غبار اگر نشسته روكلاشون 

كلامشون دعا، دعاشون روا

سلام و نون و عشقشون بي‌ريا 

****

مرداي نازدار، مرد شهرن

با خودشون هم اين قبيله قهرن 

مرداي اخم و طعنه بي‌دليل

مرداي سرشكسته زن ذليل 

مرداي دكتراي حل جدول

مرداي نق‌نقوي لوس تنبل  

لعنت و نفرين مي‌كنند به جاده

اگر برن چار تا قدم پياده 

مرداي خواب تو ساعت اداري

تازه دو ساعتم اضافه‌كاري 

توي رگاشون مي‌كشه تنوره

تري‌گليسيريد و قند و اوره 

انگار آتيش گرفته ترمه‌هاشون

هميشه تو همه سگرمه‌هاشون 

به زيردست، ترشي و عبوسي

به منشي اداره چاپلوسي 

براي جستن از مظان شك ‌ها

دايره‌المعارف كلك ‌ها 

بچه به دنيا مي‌آرن با نذور

اغلبشون يه دونه اون ‌هم به زور 

پيش هم از عاطفه دم مي‌زنن

پشت سر اما واسه هم مي‌زنن 

اينجا فقط مهم مقام و پسته

مرداي شهري كارشون درسته !
 

این شعر، تَهِ دراز دارد !! 

 
من از ركود عشق در خروشم

اگر دروغ مي‌گم، بزن تو گوشم  

تو قلب هيشكي عشق بي‌ريا نيست

حجب و حيا تو چشم آدما نيست  

كشته دلبرند وارتباطش

فقط براي برخي از نكاطش!  

پرنده پر، كلاغه پر، صفا پر

صداقت از وجود آدما، پر 

دلا! قسم بخور، اگر كه مردي

كه ديگه گرد عاشقي نگردي  

ما توي صحبت رك و راستيم داداش

عشق اگه اينه، ما نخواستيم داداش 

حال كذايي به شما ارزوني

عشق‌ريايي به شما ارزوني 

*****

زدم تو خال تون دوباره،‌ آخ‌جان!

حسابي حال تون گرفته شد، هان؟! 

اينا كه من مي‌گم همه‌ش شعاره

عشق و محبت شاخ و دم نداره  

مهم فقط نحوه ارتباطه

اينه كه اين قدر سرش بساطه 

ناز و ادا هميشه بوده جونم

حجب و حيا هميشه بوده جونم  

آدمو تو فكرو خيال گذاشتن

وقت قرار، آدمو قال گذاشتن  

وعده اين كه: «من زن تو مي‌شم،

وصله چاك پيرهن تو مي‌شم» 

حرفاي داغ و پخته و تنوري

چه از طريق نامه يا حضوري  

هميشه بوده توي عشق، حاضر

همينه ديگه خب به قول شاعر:  
 
«با اون همه قد و بالاتو قربون

با اون همه قول و قرار وپيمون  

كه با من غمزده داشتي، رفتي»

تو كوچه تون باز منو كاشتي، رفتي! 

چقدر، مونده بي‌حساب و كتاب

نامه لاكتاب مون بي‌جواب 

چقدر وعده‌هاي بي‌سرانجام

چقدر توي كوچه، عرض اندام  

چقدر حرف‌هاي عاشقانه

چقدر آه و ناله شبانه  

چقدر گريه‌هاي توي پستو

چقدر وصف خط و خال و ابرو 

چقدر دزدكي سرك كشيدن

چقدر فحش و ناسزا شنيدن! 

چقدر خواب‌هاي، خوب و شيرين

چقدر، بعدخواب، ناله – نفرين!

*****

خلاصه، عشق و عاشقي همين‌هاست

اما تو تعريفش هميشه دعواست 

اگر دلت تپيد و لايق شدي

عزيز من، بدون كه عاشق شدي! 

ادامه خواهد داشت!

تعداد بازدید از این مطلب: 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سعید بیگدلو
تاریخ : دو شنبه 24 آذر 1398
نظرات

آثار و خوّاص سوره های: غافر، زخرف، محمّد، ق، ذاریات، نجم، الرحمن، مجادله، بروج

 

1- فضیلت سوره ی غافر
چهلمین سوره ی قرآن، سوره ی غافر است. در فضیلت این سوره از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است: هرکس سوره ی غافر را قرائت کند، روح همه ی پیامبران و صدیقان و مومنان بر او درود می فرستند و نزد خداوند برایش طلب آمرزش می کنند.1
2- باغ پر محصول و کسب پر رونق
در تفسیرالبرهان درباره ی خوّاص و برکات سوره ی غافر به نقل از    پیامبر اکرم (ص) آمده است: هرکه سوره ی غافر را تلاوت کند در حالی روز قیامت وارد می شود که خداوند امیدش را قطع نکرده است و آن چه را که به بیم داران از خود در دنیا عطا کرده به او عطا می کند. هرکس این سوره را بنویسد و بر دیوار باغ خود بیاویزد، سر سبز و پر محصول خواهد شدو اگر نوشته اش را در مغازه و محلّ کسب بیاویزند خیرات و خرید و فروش در آن زیاد  می شود.2

3- رهایی از فشار قبر با سوره ی زخرف
امام باقر (ع) در این باره فرموده اند: هرکس بر قرائت سوره ی زخرف مداومت ورزد، خداوند او را از فشار قبر و دیگر مشکلات در قبر ایمنی می دهد تا هنگامی که بر پروردگارش وارد شود و آن گاه به امر خداوند در بهشت جای می گیرد.3
4- کسی که می خواهد چهره ی رسول الله (ص) را ببیند
در آثار و برکات سوره ی محمّد از وجود نورانی رسول الله (ص) نقل شده است: هرکس سوره ی محمّد را قرائت کند، هنگام خروج از قبر به هر سو که رو کند، چهره ی پیامبر خدا (ص) را می بیند و بر خداست که از نهرهای بهشتی به او بنوشاند و هرکس این سوره را بنویسد و با خود داشته باشد در خواب و بیداری از هرگونه ترس و خطری امنیّت می یابد.4 و در روایت دیگری آمده است: از هر بلایی در امان می ماند.5
5- آسان شدن سکرات موت با سوره ی «ق»
در تفسیر البرهان از خواص و آثار این سوره از قول پیامبر بزرگوار اسلام (ص) آمده است: هرکس سوره ی قاف را قرائت کند خداوند سکرات و سختی های هنگام مرگ را بر او آسان می کند و اگر این سوره را بنویسد و برکسی که دچار حمله ی صرع شده بیاویزد، به هوش می آید و شیطان از او دور می شود و اگر نوشته ی این سوره را به همراه زنی که شیرش کم است قرار دهند، شیر او زیاد می شود.6

6- گشودن بخت دختران با سوره ی ذاریات
آیه 49: در خواص الآیات مذکور است که این آیه و دعا را بنویسید و به گردن دختری ببندید که شوهر نکرده باشد که به لطف خداوند ان شاء الله به زودی شوهر می کند: «وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکرَّونَ.»7 ؛ «اللّهم بحق قولک هذا و بحق محمّد صلّی الله علیه و آله ان ترزق هذه المرئه زوجاً موافقاً غیر مخالف بحق محمّد و آله اجمعین.»8

7-  سوره ی نجم برای جلوگیری از گریه ی زیاد کودکان
آیات 61- 59: مرحوم کفعمی در کتاب المصباح آورده است: اگر آیات 59 تا 61  سوره ی نجم: «أفَمِن هذا الحَدیثِ تَعَجَبُونَ و تَضحَکونَ و لا تَبکُون و انتم سامدون.» را بنویسید برای جلوگیری یا رفع گریه ی زیاد کودکان بر آنان بیاویزد یا به همراه آنان قرار دهند، آرام می شوند.9

8-  سوره ی الرحمن برای بهبود بیماری قلبی، صرع و درد چشم
در خواص و آثار سوره ی الرّحمن از قول رسول اکرم (ص) نقل شده است: هرکس سوره ی الرّحمن را بنویسد و با خود همراه داشته باشد خداوند هر کار سختی را برای او آسان می کند و اگر شخصی که درد چشم دارد، آن را با خود همراه داشته باشد، بهبود می یابد.10 از امام صادق (ع) نقل شده است: اگر سوره ی الرّحمن را بنویسند و همراه کسی که درد چشم دارد باشد، بهبود می یابد و اگر بر دیوار خانه ای نوشته شود، از آزار جنبندگان جلوگیری  می کند.11 مرحوم کفعمی نیز در کتابش گفته است: اگر سوره ی الرّحمن را بنویسند و بشویند و از آب آن بیاشامند برای بیماری طحال، دردها و   بیماری های قلب مفید است و اگر نوشته ی آن را برای درد چشم و بیماری صرع به همراه داشته باشند، بهبود می بخشد.12

9- سوره ی مجادله آرامش دهنده ی مریض
در سخنی از امام صادق (ع) نیز آمده است: هرکس سوره ی مجادله را نزد مریضی بخواند موجب آرامش و خواب او می شود و اگر قرائت این سوره مداومت شود و همیشه در شب و روز آن را بخوانند موجب حفظ و امان از هر خطری می شود و اگر برای چیز انبار شده و دفن شده بخوانند مایه ی حفظ آن می شود و اگر نوشته شده ی سوره ی مجادله را در مزرعه ی حبوبات یا انبار آن بگذارند از آفات و چیزهایی که موجب خرابی و تلف شدن آن                می شود، در امان می ماند. 13

10-  در امان بودن از شرّ زنبورها با سوره ی بروج
آیات 4-1: هرکس سوره ی بروج را از اوّل تا پایان آیه ی چهار بخواند، از شرّ زنبورها در امان خواهد بود14 : «والسَّماء ذاتِ البُروج* والیَومِ المَوعُو د*  و شاهدٍ و مَشهودٍ* قُتلَ اصحاب الاُخدود*»

11-  سخن آخر
در این روزگار امروزی ما، باید به همین رهنمون ها چنگ اندازیم و از آغاز سوره ی حمد تا آخرین سوره به دقت پیگیر شویم ملاحظه کنیم چه دستوری از بزرگان دینی داده اند و چه مشکلی را حلّ می کند، حالا اعمّ از روحی و جسمی که همه باید به آن عمل کنیم. در این ویژه نامه ها تلاش شده، همه ی موارد با استناد به منابع محکم قرآنی و روایی استخراج شود. امیدواریم که با این کار بتوانیم خدمت بزرگی به معنویت بشر امروز کرده باشیم و او را از سرگردانی نجات داد ه باشیم.
 
12-  پی نوشت ها

1. مجمع البیان، ج8، ص 422.
2. تفسیرالبرهان، ج4، ص 741.
3. ثواب الاعمال، ص 113.
4. تفسیر البرهان، ج5، ص 53.
5. همان.
6. همان، ص 125.
7. ذاریات، آیه ی 49.
8. عشق و محبّت، ص 85.
9. المصباح، کفعمی، ص 458.
10. تفسیرالبرهان، ج5، ص 238.
11. همان.
12. المصباح، کفعمی، ص 458.
13. تفسیرالبرهان، ج5، ص 309.
14. المصباح، کفعمی، ص 459.



تاريخ : یکشنبه شانزدهم مهر 1391 | 14:29 | نویسنده : سیدی جربندی

1- سوره ی یس
سی و ششمین سوره ی قرآن کریم، یس است، در فضیلت سوره ی یس از پیامبر رحمت حضرت محمّد (ص) نقل شده است: هرکس سوره ی یس را قرائت نماید مانند آن است که ده بار قرآن را ختم نماید.1
2- آثار و برکات قلب قرآن
2-1- برطرف کننده ی پریشانی خاطر
روزی سیّدی پاکستانی که ملبّس به لباس روحانیّت بود منزل استاد آمد و مقداری نشست و بعد گفت: 11 سال قبل نزد شما استخاره گرفتم، فرمودید: از ایران به جایی مسافرت مکن که به زندان می افتی بعد  از یک ماه، خلاف استخاره ی شما به پاکستان رفتم و به خاطر قتلی مرا به زندان انداختند و بعد مشکلات و پریشانی احوال برایم پیش آمد و حال تقاضا دارم برای تشویش خاطر و افکار پریشان دستوری بدهید تا آرامش پیدا کنم. استاد فرمودند: سوره ی یس را بخوان و تقدیم به روح امیرالمؤمنین (ع) کن تا به شما عنایت شود.2
2-2- روا شدن حاجت ها
پیامبر (ص) فرمودند: هرکس حاجتی که دارد و قبل از آن که از خداوند بخواهد سوره ی یس را تلاوت کند و بعد حاجت خود را بخواهد حتماً حاجت او برآورده می شود ان شاء الله.3 هم چنین روایت شده است هرکس سوره ی یس را در شب بخواند، گرفتاریش برطرف می شود.
2-3- دوری شیطان
امام صادق (ع) فرمود: هرکس هر شب قبل از این که بخوابد، سوره ی یس را تلاوت کند، خداوند هزار ملک را مأمور می کند که او را از هر شیطان رانده شده ای و از آتش حفظ کند.4
2-4- آمرزش اموات
پیامبر اسلام (ص) فرمود: هرکس وارد قبرستان مسلمانان شود و یس را بخواند خداوند عذاب اموات را آن روز کم می کند و برای خواننده به تعداد خفتگان در قبرستان حسنه برایش می نویسد و گناهان را از او محو می کند.5
2-5- خواندن یس در شب جمعه
امام صادق (ع) می فرماید: هرکس سوره ی یس را شب جمعه بخواند صبح می کند در حالی که او آمرزیده شده است.6
2-6- دوای دردها
قرائت سوره ی یس برای درمان بسیاری از بیماری ها و ناراحتی های جسمی و روحی مفید واقع شده و به اذن خداوند درمان دردها خواهد بود. راوندی در الدّعوات آورده است: هر کس بیماری عقلی و روانی دارد برای او یس بخوانند یا این که آن را نوشته، سپس بشویند و از آن آب به او بنوشانند و اگر با آب زعفران و بر ظرفی شیشه ای نوشته شود، بهتر است.7 از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است: هر کس سوره ی یس را بنویسد و پس از شستن از آب آن بنوشد در درونش هزار گونه دوا و نیز هزار گونه نور، یقین، برکت و رحمت را وارد کرده است و هر گونه دردی را از او دور می کند.8

2-7- امنیّت و خواب خوش
مرحوم کفعمی در کتاب المصباح آورده است: هر کس نوشته ی سوره ی یس را با خود همراه داشته باشد از چشم زخم و از شرّ جنیّان در امان بوده و          خواب های خوش می بیند. هم چنین اگر نوشته ی سوره ی یس را بشویند و زنی که شیرش کم است از آن بنوشد، شیرش زیاد می شود.9
2-8- آسان شدن مرگ
برخی افراد در جان دادن دچار سختی می شوند. از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده است: هر مریضی که در سکرات مرگ است (اگر می تواند)خود سوره ی یس را بخواند یا برایش بخوانند، فرشته ی خازن بهشت که رضوان نام دارد، شرابی از شراب های بهشتی برای او می نوشاند و او در حالی می میرد که سیراب بوده و در حالی مبعوث می شود که سیراب است.10 هم چنین ایشان فرمودند: هرکس که در حال جان دادن است اگر سوره ی یس را نزدش بخوانند، خداوند بر او آسان خواهد گرفت.11
2-9- در خواب دیدن پیامبران
آیه ی 42 سوره ی یس: در حاشیه ی زادالمعاد علّامه مجلسی است که این آیه را در جهت خواب دیدن پیامبر اسلام (ص) سه شب و هر شب سی مرتبه بخواند: «وَ خَلَقنا لَهُم  مِن مِثلِهِ ما یَرکَبُون.»12
2- 10- رفع فقر
آیه ی 68 سوره ی یس: در حاشیه ی زادالمعاد علّامه مجلسی آمده است که جهت رفع فقر هر بامداد این آیه ی شریفه را قرائت کند: «وَ مَن نُعمِّرهُ نُنَکِّسهُ فی الخلق أفلا یَعقلُونَ.»13

3-  سوره ی زمر
سوره ی زمر سی و نهمین سوره ی قرآن کریم است. در فضیلت این سوره از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده است: هرکس سوره ی زمر را قرائت نماید، در روز قیامت امیدش قطع نشده و خداوند ثواب خائفان از خدا که از او بیم دارند را به قاری این سوره، عطا می کند.14

4- آثار و برکات سوره ی زمر
4- 1- دوست داری تو را غیبت نکنند؟!
در برکات و آثار این سوره ی مبارکه در تفسیر البرهان به نقل از نبی گرامی اسلام (ص) آمده است: هرکس سوره ی زمر را قرائت کند، همه ی پیامبران و نیکوکاران بر او درود فرستاده و برایش طلب آمرزش می کنند و هرکس این سوره را بنویسد و به همراه خود داشته باشد یا آن را در رختخواب خود یا اتاق خواب خود قرار دهد، هرگاه کسی بر او وارد می شود یا از نزدش خارج                  می شود، او را ستوده و شکرش می گویند و همواره سپاس گوی او هستند و این بر اثر لطف و مهربانی خداوند است.15 امام صادق (ع) نیز فرمودند: هرکس  سوره ی زمر را بنویسد و به بازویش ببندد یا در رختخوابش بگذارد هرکس که با او ارتباطی دارد از او به نیکی یاد کرده و سپاس گزار او خواهد بود و  هیچ کس با او دیدار نمی کند مگر این که دوستش دارد و هیچ کس غیبت او را                نمی کند.16
5-  پی نوشت ها

1. الدّر المنثور، ج5، ص 256.
2. بحارالانوار، ج 19، ص 38.
3. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 326.
4. عدّه الدّاعی، ص 133.
5. بحارالانوار، ج 82، ص 63.
6. همان، ج 89، ص 313.
7. الدّعوات، ص 286.
8. مجمع البیان، ج8، ص 254.
9. المصباح، کفعمی، ص 313.
10. مجمع البیان، ج8، ص 256.
11.الدّرالمنثور، ج5، ص 257.
12. زادالمعاد، ص 511.
13. همان، ص 490.
14. مجمع البیان، ج8، ص 381.
15. تفسیرالبرهان، ج 4، ص 691.
16. همان.



تاريخ : سه شنبه یازدهم مهر 1391 | 19:35 | نویسنده : سیدی جربندی

آثار و برکات سوره های کهف، مریم، انبیاء، حجّ

1- سوره ی کهف
سوره ی کهف در مکّه ی معظّمه نازل شده و هجدهمین سوره ی قرآن کریم است. در فضیلت سوره ی کهف از نبی مکرّم اسلام (ص) روایت شده است: هرکس سوره ی کهف را در شب جمعه قرائت کند، بین او و خانه ی خدا و پس از آن نورانی خواهد شد.1 هم چنین فرمودند: سوره ی کهف در تورات به نام حائله معروف است؛ زیرا میان قاری خود و آتش حائل و مانع می شود.2
2- برای درد ساق
آیه 97 سوره ی کهف برای درد ساق روایت شده است که هفت مرتبه این  آیه ی شریفه خوانده شود: «واتلُ ما اوحِیَ إلیکَ مِن کتابِ ربِّکَ لا مُبدِّلَ لکلماتِهِ و لَن تَجِدَ مِن دونِهِ مُلتَحداً.»3 آیه ی 97 سوره ی کهف، برای درد ساق پا نیز سفارش شده است. سالم بن محمّد نقل می کند: خدمت امام صادق (ع) از درد ساق پا اظهار ناراحتی کردم. به طوری که به آقا گفتم از بسیاری از کارها بازماندم. امام صادق (ع) فرمودند: بر هر دو ساق دعا بخوان: سالم بن محمّد گفت: یابن رسول الله چه کار کنم و چه آیه ای را بخوانم؟ حضرت فرمودند: آیه ی 97 سوره ی کهف را هفت مرتبه بخوان: «واتلُ ما اوحِیَ إلیکَ مِن کتابِ ربِّکَ لا مُبدِّلَ لکلماتهِ و لَن تَجِدمِن دونِهِ مُلتحداً.» خداوند عافیّت و سلامتی خواهد داد. سالم بن محمّد می گوید: من این کار را کردم. به گونه ای درد از ساق هایم بیرون رفت که دیگر آن را احساس نکردم.4
3- هر ساعتی که خواستی بلند شوی این آیه را بخوان
آیه ی 110 سوره ی کهف: درباره ی خواص و آثار سوره ی کهف از     امام صادق (ع) روایت شده است: هر بنده خدایی آخرین آیه ی سوره ی کهف را قرائت نماید در هر ساعتی که بخواهد از خواب بیدار می شود.5
4- زایمان آسان با سوره ی مریم
این سوره ی شریفه دارای آثار و برکات زیادی است. از آن جمله این که در روایتی آمده است: هنگامی که زایمان زنی سخت شده، همسرش سوره ی مریم را بر او بخواند، زایمانش آسان می گردد.6
5- سوره ی انبیاء و آثار آن
سوره ی انبیاء بیست و یکمین سوره ی قرآن کریم بوده و در مکّه ی مکرّمه نازل شده است. پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در فضیلت سوره ی انبیاء فرموده است: هرکه سوره ی انبیاء را قرائت نماید، خداوند از او حسابرسی آسانی نماید و  همه ی پیامبرانی که نام های شان در قرآن یاد شده است در روز قیامت با او مصافحه می کنند و بر او درود    می فرستند.7
6- درمان سردردها با سوره ی انبیاء
آیه ی 30: اسحاق بن ابراهیم از امام هادی (ع) نقل کرده است که روزی به خدمت ایشان شرفیاب شدم. دیدم که شخصی از دوستان ما به نزد ایشان شکایت آورده  بود و گفت: ای فرزند رسول خدا (ص)، این درد ملعون، همیشه خانواده ی مرا می آزارد، امام فرمود: آن چه دردی است؟ جواب داد: سردرد. امام فرمود: قدحی از آب بردار و این آیه را بر آن بخوان: «اَوَلَم یَرَالَّذینَ کفروا أنَّ السّماواتِ و الأرضَ کانتا رَتقاً فَفَتَقناهُما وَ جَعَلنا من الماء کُلَّ شیءٍ حَیٍّ أفلا یُومِنونَ.» آن گاه مریض آن را بنوشد. ان شاء الله هیچ زیان و     آسیبی نمی بیند.8
7- اگر درد ران پا دارید
امام علی (ع) فرموده است: هرگاه کسی از شما دچار درد ران پا شد، در ظرف بزرگی از آب گرم بنشیند و دستش را بر جایگاه درد بگذارد و آیه ی 30 سوره ی انبیاء را که در بحث شماره ی 6 متن آن نوشته شد بخواند.9

8- برای دفع گرما و سرما
آیه ی 69 سوره ی انبیاء: یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیّاط می گوید: در سفر اوّل حقیر به مکّه ی معظّمه حضورشان عرض کردم برای دفع خطر شدّت گرما چه باید کرد؟ ایشان توسّل به این آیه را برای دفع خطر سرما و گرما تعلیم کردند: «قُلنا یا نارُکُونی بَرداً و سلاماً علی ابراهیمَ *کذلکَ نَجزی المُحسنین.» (صافات 110 و 109)؛ «یا نارُکونی بَرداً و سَلاماً علی ابراهیم.» (الانبیاء/ 69).
9- برای درد شکم و قولنج
آیه ی 87 سوره ی انبیاء برای درد شکم و قولنج توصیّه شده است: «بسم الله الرّحمن الرّحیم» ، وَذَالنُّونِ إذا ذَهَبَ مُغاضّباً فَظَنَّ أن لَن نَقدرَ عَلَیهِ فَنادَی فی الظُّلماتِ أن لا إله الّا أنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ من الظّالمین. پس از آن سوره ی حمد را هفت مرتبه می خوانی و این از مجریات است.10
10-  سوره ی حجّ و فضیلت آن
بیست و دوّمین سوره از قرآن شریف سوره ی حجّ است. در فضیلت سوره ی حجّ از پیامبر گرانقدر اسلام (ص) نقل شده است: هرکس سوره ی حجّ را قرائت کند، مانند آن است که حجّ و عمره ای به جای آورده و به تعداد کسانی که در گذشته و آینده، حجّ و عمره گزارده اند، ثواب به او داده خواهد شد.11 از جمله آثار و برکات قرائت سوره ی حجّ، روزی شدن حجّ و زیارت حرمین شرفین است. امام صادق (ع) فرموده است: هرکس هر سه روز، یک بار سوره ی حجّ را تلاوت نماید، در همان سال به زیارت خانه ی خدا نایل خواهد شد و اگر در سفر حجّ از دنیا برود، وارد بهشت خواهد شد. راوی می گوید: به امام عرض کردم: اگر این فرد مخالف ما و عقاید ما باشد نیز همین فضیلت را دارد؟ امام فرمود: در بعضی از عذاب ها به او تخفیف داده می شود. 12


11- پی نوشت ها

1. بحارالانوار، ج 86، ص 313.
2. الجامع الصّغیر، ج 2، ص 55.
3. مفاتیح الجنان، شیخ عبّاس قمی.
4. طبّ الأئمّه، ص 32.
5. الکافی، ج2، ص 462.
6. الدّعوات، ص 201.
7. مجمع البیان، ج7، ص 70.
8. طبّ الأئمّه، ص 19.
9. همان، ص 31.
10. مفاتیح الجنان، شیخ عبّاس قمی.
11. محمع البیان، ج7، ص 123.
12. ثواب الاعمال، ص 108. 



تاريخ : سه شنبه یازدهم مهر 1391 | 19:20 | نویسنده : سیدی جربندی

آثار و خواص مهمّ سوره های آل عمران، ابراهیم، اسراء

1-  سوره ی آل عمران
سومین سوره از قرآن کریم، سوره ی آل عمران است. در فضیلت سوره ی آل عمران از رسول گرانقدر اسلام (ص) نقل شده است: هرکس سوره ی آل عمران را قرائت کند، به ازای هر آیه از آن، امانی بر روی پل جهنّم به او داده    خواهد  شد.1 در روایتی دیگر از ایشان آمده است: هرکس سوره ی آل عمران را در روز جمعه قرائت نماید خداوند و فرتشگان تا غروب آفتاب بر او   درود می فرستند.2
2- آثار و خوّاص مهمّ سوره ی آل عمران
2-1- تنگدستان سوره ی آل عمران بخوانند
از امام صادق (ع) روایت شده است: اگر سوره ی آل عمران را نوشته و زن نازا آن را به همراه خود داشته باشد به اذن خدا باردار می شود و اگر فرد تنگدست آن را به همراه داشته باشد خداوند امرش را آسان کرده و روزی اش می دهد.3 از دیگر برکات سوره ی آل عمران شفاعت کردن و دفاع از قاری خود است. از پیامبر خدا (ص) نقل شده است: قرآن را قرائت کنید؛ زیرا در روز قیامت در حالی می آید که شفاعت کننده است و دو سوره ی پر نور بقره و آل عمران را بخوانید که روز قیامت از جانب قاریان خود محاجّه کرده و از ایشان دفاع    می کنند.4
2-2- آیه ای که سردرد و معده درد را خوب می کند
آیه ی 8: مرحوم کفعمی در کتاب المصباح آورده است: هرکس سه بار بعد از بسم الله الرّحمن الرّحیم آیه ی: «ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اذ هَدَیتَنا وَهَب لَنا مِن لدنک الرّحمه إنّک   أنتَ الوَهاب.» را برای درد معده قرائت کند، دردش برطرف می شود.5 شیخ طبرسی نیز در مکارم الاخلاق استفاده از این آیه را برای رفع سردردها مفید دانسته است.6
2-3- گرفتن جواب مثبت هنگام خواستگاری
آیه ی 74- 73: هرگاه کسی این آیه ی شریفه را بر کاغذی بنویسد و بر بازوی راست خود بندد هر جا که برای خواستگاری رود به او جواب مثبت می دهند: «... قُل انَّ الفَضلَ بِیَدِ اللهِ یُؤتیه مَن یَشاءُ و اللهُ واسعٌ علیم* یَختَصُّ بِرَحمَتِهِ مَن یَشاءُ واللهُ ذوالفضلِ العظیم.»7
2-4- جهت ترس از جنّ و آدمی
آیه ی 83: امام صادق (ع) فرموده است: اگر در سفر بودی یا در بیابانی می رفتی و از آزار جنیّان یا آدمی ترسیدی دست راستت را بر فرق سرت بگذار و با صدای بلند بخوان: «أفَغَیرَ دینِ اللهِ یَبغونَ وَ لَهُ أسلَمَ مَن فی السّماواتِ و الأرضِ طَوعاً و کَرهاً و إلیه یُرجَعون.»8
2-5- حاجت داران بخوانند
آیه 200: امام رضا (ع) از جدّ بزرگوارش امام علی (ع) روایت کرده است: برای طلب حاجت صبح زود روز پنج شنبه، هنگام خروج از منزل آیه ی آخر سوره ی آل عمران و آیه الکرسی و سوره های قدر و حمد را بخوانید؛ زیرا این عمل سبب بر آورده شدن حاجت دنیا و آخرت خواهد بود.9

3- سوره ی ابراهیم
سوره ی ابراهیم، چهاردهمین سوره ی قرآن مبین است. در فضیلت سوره ی ابراهیم از رسول خدا حضرت محمّد (ص) نقل شده است: هرکس سوره ی ابراهیم و حجر را قرائت نماید، ده برابر کسانی که بت ها را پرستیدند و کسانی که آن را نپرستیدند، حسنه به او داده می شود.10
4- گریه و بی تابی کودکان را با این سوره حلّ کنید.
در خواص و آثار سوره ی ابراهیم از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است: هرکس  سوره ی ابراهیم را نوشته و در پارچه ای سفید گذاشته و بر گردن کودک بیاویزد از گریه و بی تابی کودک و از بیماری هایی که به سراغ کودکان می آید در امان می مانند.11 اگر سوره ی ابراهیم را بر پارچه ای سفیدی بنویسند و بر بازوی کودک ببندند، از گریه و   بی تابی و بیماری های خاصّ کودکان در امان می ماند و از شیر گرفتن کودک شیرخوار با این عمل آسان می گردد.12
5- آیا دوست دارید فصیح شوید؟ بسم الله!
آیات 4-1: هرکس چهار آیه ی اوّل سوره ی ابراهیم را چهل بار بر آبی بخواند و بر آن بدمد، سپس با آن غذایی درست کند و آن غذا را به شاگردان خود بدهد تا بخورند قدرت فصاحت بالا و مورد تعجّبی پیدا می کنند. هم چنین اگر کسی کارگزاران و زیردستانی دارد و این عمل را انجام دهد و آن آب را در منزل یا محلّ نشستن خود بر دیوارها بپاشند، از او اطاعت می کنند.13
6- سوره ی اسراء (بنی اسرائیل)
هفدهمین سوره ی قرآن کریم، سوره ی مبارکه ی اسراء می باشد. امام صادق (ع) فرموده است: هر بنده خدایی که سوره ی اسراء را در شب های جمعه تلاوت نماید، در زمان زنده بودنش حضرت قائم (عج) را درک خواهد کرد و از اصحاب او خواهد بود. 14
7- اگر وسواس دارید
آیات 46- 45: در سخنی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: ای علی برای در امان بودن از وسواس و رفع وسواس این آیه را بخوان: «وَ اذا قَرَأتَ القرآنَ جَعَلنا بَینَکَ و بَینَ الَّذین لا یؤمنونَ بالاخره حجاباً مَستوراً و جَعَلنا علی قُلوبِهم أکِنَّه أن یَفقَهوهُ و فی آذانِهِم وَقراً و اذا ذَکَرتَ رَبَّکَ فی القرآن وَخدَهُ ولَّوا عَلی             أدبارهم نُفوراً.»15
8- برای تشرّف به محضر ولی عصر (عج)
آیه ی 80: قرائت آیه ی کریمه ی: «... رَبَّ أدخلنی مُدخَلَ صِدق و أخرَجنی مُخرجَ صِدقٍ واجعَل لی مِن لدنکَ سلطاناً نصیراً.» یک صد بار تا چهل شب. طبق نقل تعداد قابل توجّهی از شاگردان شیخ رجبعلی خیّاط، از طریق مداومت بر این ذکر، خدمت امام زمان (عج) تشرّف پیدا کرده اند، هر چند در هنگام تشرّف، امام (عج) را نشناخته اند.
9- دردها را درمان کنید.
آیه ی 82: امام صادق (ع) فرمود: هر یک از مؤمنین دچار درد و ناراحتی شود  و با خلوص نیّت این آیه را بخواند و بر موضع درد دست بکشد خداوند او را از آن درد نجات می دهد، حال هر نوع درد و بیماری که می خواهد باشد: «و نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ و رَحمَهٌ لِلمؤمنینَ و لا یَزیدُ الظّالمینَ الّا خَساراً.»16 در حاشیه ی زادالمعاد آمده است که جهت دفع هر مرض و علّتی این که جای درد را مسح کند و آیه ی 82 سوره ی اسراء را بخواند.17 هم چنین آیه ی مذکور جهت رفع درد شکم نیز توصیّه شده است.18

10- پی نوشت ها
1. مجمع البیان، ج2، ص 232.
2. کنزالعمال، حدیث 2543.
3. تفسیرالبرهان، ج1، ص 593.
4. کنزالعمّال، حدیث 2544.
5.المصباح، کفعمی، ص 454.
6. مکارم الاخلاق، ص 374.
7. آل عمران/73؛ عشق و محبّت، ص 79.
8. مکارم الاخلاق، ص 261.
9. عیون اخبارالرّضا (ع)، ج1، ص 44.
10. مجمع البیان، ج6، ص 55.
11. تفسیرالبرهان، ج3، ص 283.
12. همان.
13. خواص القرآن و فوائده، ص 51.
14. ثواب الأعمال، ص 107.
15. مکارم الاخلاق، ص 369.
16. وسائل الشّیعه، ج2، ص 424.
17. زادالمعاد، ص 476.
18. طبّ الائمّه، ص 48.

 



تاريخ : سه شنبه یازدهم مهر 1391 | 19:17 | نویسنده : سیدی جربندی

1- آیه الکرسی
یکی از با فضیلت ترین آیات قرآن کریم، آیه ی 255 سوره ی بقره است که به آیه الکرسی شهرت یافته است که دلیل این اشتهار، کلمه ی کرسیّه است که در این آیه به کار رفته است. در روایات نقل شده از شیعه و اهل سنّت از آیه الکرسی به عنوان قلّه ی آیات قرآنی یاد شده است؛ پس از بیان ارزش و جایگاه آن، پیروان اسلام را به قرائت، پناه جویی و استشفای از آن سفارش کرده اند.
2- اگر می دانستید
خیلی از کارهاست که ارزش آن را نمی دانیم و در قرآن نیز، خیلی از سوره ها و آیات است که به ارزش واقعی آن آگاه نیستیم. امام علی (ع) درباره ی  آیه الکرسی فرمودند: اگر می دانستید که این آیه چیست و چه فضایل و برکاتی دارد، هیچ گاه و در هیچ حالی آن را رها نمی کردید. پیامبر خدا (ص) به من خبر داده است که: آیه الکرسی از گنجینه ی زیر عرش خداوند به من اعطا شده است. در صورتی که به هیچ پیامبرش پیش از من، چنین چیزی نداده اند. آن گاه امام علی (ع) فرمود: از آن آگاه که پیامبر اکرم (ص) این مطلب را فرمود، هر شب، هنگام خواب، این آیه را می خوانم.1
3- هنگام خواب
شب هنگام، زمانی که انسان برای استراحت و تجدید قوا به خواب می رود، یکی از اوقات یاد خدا و پناه جویی از ذات اقدس اوست. مرحوم طبرسی در مکارم الاخلاق درباره ی ذکر پیش از خواب پیامبر (ص) آورده است: ایشان هنگام خواب، آیه الکرسی را قرائت    می کردند و می فرمودند: جبرئیل امین نزد من آمد و فرمود: ای محمّد! عفریته ای از جنّ، خواهان آزاررسانی به تو در هنگام خواب تو است، پس بر تو باد به خواندن آیه الکرسی.2
4-  آثار و برکات آیه الکرسی
4-1- امنیّت
انسان در زمان ها و مکان های مختلف دچار اضطراب، نگرانی و ترس می شود و نیازمند دستیابی به وسیله ای برای رسیدن به آرامش و امنیّت است. یکی از آرامش دهنده ها        آیه الکرسی است. از امام صادق (ع) نقل شده است که هرگاه با امری هولناک که از آن می ترسی رو به رو شدی، آیه الکرسی بخوان.3
4-2- ترس از تنهایی
مرحوم کلینی در کتاب الکافی از قول معصومین (ع) آورده است: هرکس شب در خانه تنهاست و از تنهایی و تاریکی می ترسد ابتدا آیه الکرسی را بخواند آن گاه بگوید:       «اللّهم آنِس وحشتی و آمِن ردعتی و اَعنی علی وحدتی.»4
4-3- ترس از گزندگان
پیش از این گفتیم که یکی از جایگاه های قرائت آیه الکرسی پس از نمازهاست. یکی از برکات این کار ایمنی از هرگونه گزنده از حشرات و خزندگان است. از امام رضا (ع) روایت است که فرمود: هرکس پس از نمازهایش آیه الکرسی را قرائت کند، هیچ گزنده و نیش داری به او آسیب نمی رساند.5
4-4- حفظ اموال
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: هرگاه کالایی خریدی و می ترسی که آسیبی به آن برسد یا به سرقت برود آیه الکرسی را قرائت کن و آن گاه آن را بر روی کاغذی بنویس و در میان آن کالا قرار ده. ان شاء الله آسیبی به آن نمی رسد.6

4-5- امنیّت در سفر
برای آغاز سفر و پناه جویی دستیابی به امنیّت در آن سفارشات زیادی به دست ما رسیده است. از آن جمله قرائت آیه الکرسی است. امام صادق (ع) به آغاز سفر با صدقه و قرائت آیه الکرسی دستور داده است.7 هم چنین از ایشان نقل شده است:  هرکس در سفرش هر شب آیه الکرسی را قرائت نماید خودش و همراهانش در سلامت خواهئد بود.8   امام کاظم (ع) نیز فرموده است: هرگاه یکی از شماها اراده کرد که به سفری برود، هنگامی که بر آستانه ی در قرار گرفت سوره ی حمد و آیه الکرسی را پیش رو، سمت راست و سمت چپش بخواند و از خداوند بخواهد که او و همراهان و اموالش را حفظ کند؛ خداوند او و داشته هایش و همسفرانش را حفظ کرده و به خواسته ی خود از این سفر دست   می یابند.9
4- 6- امنیّت در خواب
از امام صادق (ع) نقل شده است: هرکس هنگامی که می خواهد بخوابد و پهلو بر بستر می نهد، ابتدا تسبیح حضرت فاطمه (س) بگوید و بعد از آن آیه الکرسی را قرائت نماید، از همه ی خطرات محفوظ خواهد بود.10 امام باقر (ع) نیز در این باره فرموده است: هرکس که هنگام خواب بی تابی و ترس به سراغش آمد، وقتی که وارد رخت خوابش می شود سوره های ناس، فلق و آیه الکرسی را قرائت نماید.11 پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده است: هر که آیه الکرسی را هنگام خواب بخواند اهل خانه ی او و همسایگانش را در امنیّت قرار می دهد.12
4- 7-  شفای بیماری ها
برای شفای بسیاری از بیماری ها به صورت عمومی می توان از آیه الکرسی استمداد کرد. در پاره ای از روایات به این امر اشاره رفته است. در برخی دیگر از سخنان معصومان (ع) دستورات ویژه ای برای بیماری های ویژه داده شده است. که دو نمونه از آن در  ذیل می آید:
4- 7-1-  فلج شدن
برخی بیماری ها موجب فلج شدن و از کارافتادگی اعضای بدن می شود. خواندن آیه الکرسی موجب پیشگیری از این گونه بیماری هاست. امام رضا (ع) فرموده است: هرکس هنگام خواب آیه الکرسی قرائت کند ان شاء الله به بیماری های منجر به فلج شدن مبتلا نخواهد شد. 13
4-7-2- درد چشم
مرحوم صدوق در کتاب الخصال در ضمن حدیثی طولانی از امام علی (ع) که جملاتی چهار صدگانه را بیان داشته آورده است: هرگاه یکی از شما به چشم درد مبتلا شد، آیه الکرسی را بخواند و در درونش این گونه القا کند که خوب می شود. ان شاء الله خداوند به او عافیّت می بخشد. 14
4- 8- آمرزش اموات
یکی از کارهایی که شایسته است انسان مؤمن انجام دهد. طلب آمرزش و مغفرت برای مؤمنین و مؤمنات به ویژه برای اموات است. یکی از دستوراتی که در زیارت اهل قبور داده شده است قرائت آیه الکرسی است. از پیامبر اعظم (ص) نقل شده است: هرگاه مؤمنی آیه الکرسی را قرائت نموده و ثوابش را به اهل قبور اهدا نماید خداوند بزرگ ثواب آن را به صاحبان قبرها می رساند و به قاری آیه الکرسی درجات هفتاد نبی اعطا می کند و به ازای هر حرف از این آیه، فرشته ای می آفریند که تا روز قیامت برای او تسبیح گوید. 15 یکی دیگر از سفارشات که در باب خواندن آیه الکرسی است برای مردگان         می باشد که میّت را در قبرش قرار می دهند. از امام صادق (ع) روایت شده است: هنگامی که میّت را در داخل قبر قرار می دهی، آیه الکرسی را قرائت کن.16

4-9-  بر بالین مریض و محتضر
یکی دیگر از دستورات اهل بیت (ع) در قرائت آیه الکرسی هنگام حاضر شدن بر بالین محتضر و کسی است که در حال جان دادن می باشد. از امام صادق (ع) نقل شده است که قرائت آیه الکرسی برای کسی که بر بالین محتضر حاضر             می شود را مستحبّ دانسته اند.17 مرحوم راوندی نیز در کتاب الدّعوات گفته است: روایت شده که بر بالین مریض و محتضر آیه الکرسی خوانده شود.18
4- 10-  قضای حاجت ها
برای قضای حوایج مشروع و رسیدن به خواسته ها باید دستاویزی جست و چه دستاویزی محکم تر از آیه الکرسی. از پیامبر رحمت، حضرت محمّد (ص) روایت شده است: هرکس هنگام خواستن حاجتش آیه الکرسی بخواند، حاجتش برآورده می شود. 19 هم چنین ایشان خطاب به امام علی (ع) فرمودند: ای علی! هرگاه از منزلت به طلب رسیدن به حاجت و نیازی خارج می شوی، آیه الکرسی را بخوان، ان شاء الله حاجتت برآورده و نیازت رفع می گردد. 20
4- 11-  خواندن بعد از هر نماز واجب
حضرت علی (ع) فرمود: هرکس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجبی بخواند نمازش مورد قبول واقع می شود و در امان الهی می باشد و خداوند او را نگه می دارد. 21
4- 12- تلاوت آیه الکرسی بر آب
گویند اگر کسی 3 بار آیه الکرسی را بر آب بخواند و روی خود را بشوید و دو رکعت نماز بگذارد و در هر رکعت حمد یک بار و آیه الکرسی را یک بار بخواند هر مراد داشته باشد  حاصل گردد ان شاء الله تعالی؛ و اگر پیش بزرگی رود محترم گردد و هر که آیه الکرسی را بنویسد و بر بازوی خود ببندد به هر جا رود عزیز و محترم باشد و اگر بر انار شیرین بدمد قبل از چهارماهگی جنین به زن باردار دهند، فرزندش پسر شود. ان شاء الله.22


4-13- آیه الکرسی در نماز لیله الدفن
برای کسی که از دار دنیا می رود، شب اوّل دو رکعت نماز برای او می خوانند که معروف است به نماز شب دفن یا لیله الدفن و آن بدین شکل است که در رکعت اوّل حمد و یک مرتبه آیه الکرسی و در رکعت دوّم حمد و ده مرتبه سوره ی قدر (انا انزلناه) را بخواند و چون سلام دهد بگوید: «اللَّهم صَلِّ علی محمّد و آل محمّد و ابعَث ثوابها إلی قَبر فلان ابن فلانٍ.» جای فلان، نام میّت را ذکر کند. و سیّد بن طاووس از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل می کند که فرمود: نمی گذرد بر میّت ساعتی سخت تر از شب اوّل قبر؛ پس رحم نمایید مردگان خود را به صدقه و اگر نیافتی چیزی که صدقه بدهی، پس یکی از شماها دو رکعت نماز به جای آورد به همان ترتیب خاصّ. 23


5- پی نوشت ها
1. الأمالی، طوسی، ص 508.
2. مکارم الاخلاق، ص 38.
3. وسائل الشّیعه، ج11، ص 394.
4. الکافی، ج2، ص 537.
5. عدّه الدّاعی، ص 274.
6. مستدرک الوسائل، ج13، ص 293.
7. مکارم الاخلاق، ص 242.
8. همان، ص 254.
9. همان، ص 245.
10. المحاسن، ج 2، ص 367.
11. مکارم الاخلاق، ص 288.
12. بحارالانوار، ج 89، ص 269.
13. الکافی، ج 2، ص 621.
14. الخصال، ص 616.
15. مستدرک الوسائل، ج2، ص 340.
16. الکافی، ج3، ص 194.
17. دعائم الاسلام، ج1، ص 219.
18. الدّعوات، ص 252.
19. مستدرک الوسائل، ج5، ص 276.
20. مکارم الاخلاق، ص 346.
21. الدّعوات، ص 84.
22. گوهر شب چراغ، ج1، ص 161.
23. مفاتیح الجنان، شیخ عبّاس قمی- باب نماز لیله الدّفن.

 



تاريخ : سه شنبه یازدهم مهر 1391 | 17:46 | نویسنده : سیدی جربندی

1- آثار و برکات سوره ی حمد             2- آثار و برکات سوره ی بقره
1- سوره ی حمد
2-1-  شفای دردها
روایات زیادی درباره ی تشویق به شفاجویی از سوره ی حمد وارد شده است که برخی از این روایات عمومی بوده و به استفاده از این سوره برای همه ی دردها و بیماری ها سفارش شده و در برخی از آن ها به درمان بیماری و درد خاصّی ترغیب شده است. در روایتی از امام جعفر صادق (ع) می خوانیم: قرائت  سوره ی حمد، موجب شفای همه ی بیماری ها، به جز مرگ است.3 در پاره ای از روایات رسیده از معصومین (ع) بر قرائت هفت بار یا هفتاد بار سوره ی حمد برای درمان بیماری ها دستور داده شده است. از امام رضا (ع) آمده است: هرکس که به بیماری ای مبتلا شده، اگر سوره ی حمد را هفت مرتبه بخواند بهبود می یابد و اگر چنین نشد، هفتاد مرتبه بخواند حتماً بهبود  می یابد.4   پیامبر اکرم (ص) نیز به این مهم اشاره کرده و فرموده: سوره ی حمد بر هیچ دردی خوانده نشد، مگر این که دردش آرام می گیرد.5  شاید باور این که قرائت سوره ی حمد یک بار یا هفت بار یا هفتاد بار موجب شفای دردها و بیماری ها باشد، برای برخی باور نکردنی بوده یا حدّاقل باورش سخت باشد، امّا باید بدانیم که امام صادق (ع) این امر را ضمانت کرده و فرموده است: هرکس که بیماری ای به او برسد و هفت بار سوره ی حمد را بر خود بخواند، آن بیماری و درد از او برطرف می شود و اگر چنین نشد آن را هفتاد بار بخواند و من ضمانت می کنم که عافیّت می یابد.6در روایات بالا به این نکته اشاره شد که سوره ی حمد شفای همه ی دردهاست به جز مرگ. امّا در دسته ای دیگر از روایات آمده است که اگر سوره ی حمد را بر مرده خوانید و زنده شد، تعجّب نکنید؛ زیرا این سوره ی با عظمت دارای خوّاصی عجیب و مهمّ است. از پیام آور رحمت الهی حضرت محمّد (ص) روایت شده است: اگر سوره ی حمد را هفتاد بار بر میّتی خوانید و روح دوباره به بدنش بازگشت، تعجّب نکنید.7
خوب است بدانیم که اهل بیت (ع) خود نیز به این دستور عمل کرده و برای درمان دردهای خود از سوره ی حمد استفاده می کردند. امام علی (ع) می فرماید: روزی فرزندم حسین بیمار شد و فاطمه (س) او را در آغوش گرفت و به نزد پیامبر (ص) آورد و گفت: ای رسول خدا دعا کن تا خداوند پسرت را شفا دهد. آن گاه جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمّد! خداوند بزرگ هیچ سوره ای را نازل نکرد مگر این که در آن حرف فاء وجود دارد و هر فاءیی از آفت است. مگر سوره ی حمد که در آن فاء وجود ندارد. قدحی از آب برگیر و در آن چهل بار سوره ی حمد را بخوان و از آن آب بر حسین (ع) بریز خداوند او را شفا می دهد. پیامبر چنین کرد و به اذن خداوند حسین (ع) عافیّت  پیدا کرد.8
2-2-  سوره ی حمد شفا دهنده ی چند بیماری خاصّ
برای برخی بیماری ها و دردهای خاصّ نیز به استفاده و شفاجویی از سوره ی حمد سفارش شده است که از آن جمله است:
2-2-1- درد چشم
در روایتی از حضرات معصومین (ع) آمده است: هرکس هنگام رویت هلال در نخستین شب ماه قمری هفت بار سوره ی حمد را قرائت کند از بیماری ها و درد چشم در آن ماه در امان می ماند.9
2-2-2- رفع مسمومیّت

گاهی اوقات به خاطر خوردن غذا یا آب مسموم یا ناآگاهانه سم خوردن، انسان به مسمومیّت دچار می شود. یکی از خواص سوره ی حمد، رفع مسمومیّت است. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: سوره ی حمد، مایه ی شفای مسمومیّت است.10 از این سوره می توان به دو گونه در این موارد استفاده کرد. یکی این که سوره ی حمد را بر آبی خوانده و به بیمار بنوشانند و دوّم این که سوره ی حمد را نوشته و پس از شستن از آب به دست آمده به بیمار مسموم بدهند. در داستانی که ابوسعید خدری از چند تن از یاران پیامبر (ص) نقل کرده ، آمده است: در بیابان هنگامی که میهمان قبیله ای از عرب بودند یکی از اعضای قبیله توسّط حشره ای خطرناک گزیده شد و یاران  پیامبر (ص) با قرائت سوره ی حمد آن فرد مسموم شده از گزش حشره را درمان کردند.11

2-2-3- دفع چشم زخم

یکی از گرفتاری هایی که معمولاً انسان ها به آن دچار می شوند، چشم زخم است. برای جلوگیری از چشم خوردن یا رفع آن، دستوراتی از جانب اهل بیت (ع) رسیده است. از آن جمله، استفاده از سوره ی حمد است. در سخنی از امام رضا (ع) قرائت سوره ی حمد مایه ی شفای چشم زخم معرّفی شده است. پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده است: قرائت سوره ی حمد و آیه الکرسی موجب جلوگیری از اثر چشم جنّ و انس می شود.12       پیامبر اکرم  (ص) خود هرگاه دچار کسالت یا چشم زخمی به او می رسید یا دچار سردردی می شد کف دستان مبارکش را گشوده و سوره های حمد، فلق و ناس را قرائت می فرمود و دستانش را به صورت می کشید و این مشکلات از او دفع می شد.13
2-2-4- ایجاد برکت
ایجاد برکت در زندگی از دغدغه های همه ی مردم است و معتقدان به مسائل دینی سعی می کنند با برقراری پیوند با قرآن و عترت، برکت را وارد زندگی خود کنند. یکی از اسباب ایجاد برکت در زندگی قرائت سوره ی حمد است. در کلامی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: هرکس، هنگامی که وارد خانه ی خود می شود، سوره ی حمد و توحید را قرائت نماید، خداوند فقر را از خانه ی او دور کرده و برکت زندگی او را به حدّی زیاد می کند که به همسایگانش نیز می رسد.14 از حضرت امام صادق (ع) نیز روایت شده است: هرکس سوره ی حمد را قرائت کند، به لطف و عنایت الهی، دردهای خیر دنیا و آخرت به روی او گشوده خواهد شد.15

3- نماز عجیب و مشکل گشا
اگر کسی به نیّت نماز حاجت دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت 19 مرتبه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بگوید و بعد از آن سوره ی حمد را تلاوت کند و بعد از تمام شدن نماز 786 مرتبه آیه ی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را بگوید هر حاجتی که بخواهد، روا    می شود.16
4- سوره ی بقره
سوره ی مبارکه بقره دوّمین سوره ی قرآن کریم است رسول نور و رحمت فرمود:   خالی ترین خانه خانه ای است که در آن سوره ی بقره خوانده نشود. سوره ی بقره سوره ای است که محلّ اجتماع قرآن است.17 امام صادق (ع) نیز در این باره  فرموده اند: هرکس سوره ی بقره را قرائت نماید، این سوره در روز قیامت همچون ابری بر سر ایشان سایه می افکند.18

5- آثار و برکات سوره ی بقره
این سوره ی شریفه آثار و برکات فراوانی دارد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
5-1- رفع سحر
یکی از مشکلاتی که گاه مؤمنان دچار آن می شوند، آزارهایی است که از جانب سحرکنندگان و بدخواهان به آن ها می رسد. در کلامی از پیامبر گرانقدر اسلام (ص) آمده است که قرائت سوره ی بقره موجب رفع سحرها و عدم تسلّط ساحران بر قاری آن می شود.19
5-2- شفای دردها
شفاجویی از آیات قرآن آموزه ای است از قرآن کریم و توصیّه های ارزشمند    اهل بیت (ع) و از جمله این شفا دهنده ها سوره ی بقره است. در کتاب المصباح کفعمی آمده است: اگر سوره ی بقره را نوشته و بیماری که درد می کشد و بی تابی می کند و آن که چشم درد دارد و کسی که به بیماری صرع مبتلاست و نیز شخص فقیر آن را با خود همراه داشته باشد، همه ی این ها برطرف می شود.20 از وجود نورانی    امیرالمؤمنین (ع) نیز نقل شده است: هرکس سوره ی بقره را نوشته و برخود بیاویزد،  همه ی دردها از او برطرف می شود و اگر بیمار صرعی چنین کند، صرعش       زایل می شود.21

5-3-  شفای عمومی
آیات 286- 285 : پیامبر اکرم (ص) می فرماید: دو آیه از قرآن است که شفا بخشند و آیاتی هستند که خداوند آن ها را دوست دارد و آن دو آیه ی آخر سوره ی بقره است.22

5-4- درد مثانه
آیات 107- 106 : ابوزینب می گوید: یکی از برادران دینی ما، به نزد                      امام صادق (ع) از درد مثانه شکایت کرد. امام فرمود: اگر با این آیات سه بار هنگام خواب و یک بار بعد از بیدار شدن از خواب تعویذ کنی، دیگر احساس درد نخواهی کرد. آن مرد می گوید: به دستور امام صادق (ع) عمل کردم و دیگر آن درد به سراغم نیامد. 23
5- 5- حفظ مطالب در طول روز و رفع فراموشی
آیه ی 286 سوره بقره: در منهاج علّامه سمنانی آمده است که هرکس کثیرالنسیان باشد، یعنی به فراموشی فراوان مبتلا است، این آیه ی شریفه را بعد از نافله ی نماز صبح مداومت نماید: «ربَّنا لا تُواخِذنا اِن نسینا أو أخطانا رَبّنا و لا تَحمِل عَلَینا إصراً کما حَمَلتَهُ علی الَّذینَ مِن قَبلِنا ربَّنا و لا تُحَمِّلنا ما لا طاقَه لنا واعفُ عَنّا و اغفِر لنا و ارحَمنا أنتَ مولانا فانصُرنا علی القَوم الکافرینَ.» و بعد بگوید: «اللَّهُمَ لا تَنسی ما اقرَءُ فی یومی هذا فَانّکَ قُلتَ سَنُقرئکَ فلا تَنسی.»
پس هرچه را در آن روز بخواند و بشنود (در کلاس درس) یاد می گیرد.
ان شاء الله.
6- پی نوشت ها
1. کنزالعمّال، حدیث 2495.
2. البیان، ص 419.
3. الدّعوات، ص 189.
4. فقه الرّضا (ع)، ص 342.
5. الدّعوات، ص 188.
6. وسایل الشّیعه، ج 6، ص 232.
7. الدّعوات، ص 188.
8. بحارالانوار، ج 85، ص 261.
9. الدروع الواقیه، ص 25.
10. کنزالعمّال، حدیث 2499.
11. مسند احمد، ص 5.
12. کنزالعمّال، حدیث 2512.
13. وسایل الشّیعه، ج6، ص 231.
14. الدّرالمنثور، ج6، ص 413.
15. مستدرک الوسایل، ج4، ص 330.
16. احمد بونی، «الشمس المعارف الکبری».
17. مستدرک الوسایل، ج4، ص 334.
18. ثواب الاعمال، ص 104.
19. مستدرک الوسایل، ج4، ص 333.
20. المصباح، کفعمی، ص 454.
21. همان.
22. الجامع الصغیره، ج1، ص 18.
23. طبّ الائمّه، ص 30.

 

 



تاريخ : سه شنبه یازدهم مهر 1391 | 17:19 | نویسنده : سیدی جربندی

 1- درمان با « بسم الله الرّحمن الرّحیم»
آیات نورانی قرآن کریم و سخنان روح افزای پیامبر اکرم (ص) و خاندان پاکش (ع) راهگشای ره پویان راستی و درستی و نورانی کننده راه و رهجو و رهرو است. هرکس خواستار پیمودن راه راست باشد باید از این دو دریای نور بهره گیرد تا به سر منزل نجات بار یابد. خداوند رحمان و رحیم در سوره ها و آیه های شریف قرآن اسرار، آثار و شگفتی های فراوانی نهفت تا تشنگان حقیقت را چون آب حیاتی سیراب کند و ره پویان مسیر الهی را توشه ی راه باشد. از جلوه های زیبای رحمت بی انتهای الهی آفرینش جمله ی شریفه ی «بسم الله الرحمن الرحیم» است که در نهایت زیبایی ظاهری و باطنی بر تارک همه ی نخستین های دو جهان  می درخشد و نور افشانی می کند. آموزه ی استفاده از «بسم الله الرّحمن الرحیم» از سنّت های پسندیده ای است که در عمق جان ایرانیان نفوذ کرده و آن را در گفت و گوها، آیین ها، رسم ها و سنّت های خود به فراوانی به کار می برند. در این شماره پاره ای از فضیلت های بی شمار و آثار فراوان این آیه ی مبارکه را پیش روی خوانندگان عزیز قرار می دهیم.

 2- «بسمله» هنگام خواب
یکی از ذکرهای سفارش شده هنگام خواب، جمله ی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است که فوایدی نیز برای آن برشمرده اند. پیامبر گرانقدر     اسلام (ص) می فرماید: «هرگاه بنده ای هنگام خوابش    «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بگوید خداوند به فرشتگان می گوید: به تعداد  نفس هایش تا صبح برایش حسنه بنویسید.»1


3- مشکل گشا
بعضی از اعمال یا اذکار، نقش مشکل گشایی را برای انسان دارد. معمولاً افراد برای حلّ مشکلات و برطرف کردن ناراحتی های خود به سراغ مشکل گشاها می روند. یکی از این مشکل گشاها «بسم الله الرّحمن الرّحیم» است. امام کاظم (ع) می فرماید: «هرکس دچار کاری شود که غمگینش کند یا ناخوشایندی ناراحتش کند و او سرش را به سوی آسمان بلند کرده و سه مرتبه «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بگوید خداوند گره از کارش بگشاید و غمش را بزداید.»2

4- فرار شیطان با شنیدن بسمله
صداهای ملکوتی برای جان های ملکوتی آشنا، دلپذیر و دلنواز است؛ امّا برای کسانی که از نور، بهره ای ندارند ناآشنا و زجرآور است. در روایات مختلفی وارد شده است که شیطان با شنیدن صداهای ملکوتی مانند: اذان پا به فرار می گذارد. درباره ی جمله ی شریفه ی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» نیز چنین است. امام صادق (ع) در روایتی   می فرماید: وقتی امام جماعتی می خواهد نماز بگذارد، شیطان به فکر فریب او می افتد؛ وقتی امام «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را گفت: شیطان فرار می کند.3
5- لعن بر بی احترامی کننده ی به بسمله
روزی رسول خدا (ص) در کوچه ای می گذشت. نگاهش به نوشته ای که روی زمین افتاده بود، کشیده شد. به جوانی که ایشان را همراهی     می کرد فرمود: در این کاغذ چه نوشته شده است؟ جوان به دقّت به آن نگریست و عرض کرد: بر کاغذ بسم الله نوشته شده است.  پیامبر (ص) فرمود: خداوند لعنت کند کسی را که چنین کرده است. بسم الله را جز در جایگاه شایسته اش قرار ندهید.4


6- برآورده شدن حاجات
از آن جایی که «بسم الله الرّحمن الرّحیم» از شریف ترین جملات ذکری است و سه نام از نام های حضرت پروردگار در آن وجود دارد در توسّل به ذات پروردگار نقش به سزایی دارد. البتّه اعتقاد قلبی به اثر آن در برآورده شدن حاجات شرط است. در روایتی از  رسول خدا (ص) آمده است: «هر کس کاری او را اندوهگین کند و با اخلاص برای خدا «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بگوید و با قلبش به سوی او رو کند، یکی از این دو برای او خواهد بود: یا در دنیا به حاجتش می رسد و یا حاجتش نزد پروردگار بوده و برای او ذخیره می شود و آن برای مؤمنان ماندگارتر است. »5
7- بسمله در هر کار کوچک و بزرگ
همان گونه که محصولات و کالاهای ساخت یک کارخانه آرم و علامت آن کارخانه را دارد؛ حال این کالا کوچک باشد یا بزرگ، کلّی باشد یا جزیی، باید نشان کارخانه ی سازنده را داشته باشد. یا این که پرچم هر کشوری هم بر فراز آن کشور است و هم بر فراز کشتی ها و وسایل حمل و نقل هوایی و هم ادارات و... که نشان تابعیّت و وابستگی به یک قدرت است. این نشان ها و علامت ها به خاطر آن است که راه گم نشود و آن نشان فراموش نشود. نام خدا و یاد خدا نشان مسلمانی است. هر مسلمان باید در آغاز هر کار کوچک و بزرگی این نشانه را داشته باشد. از این روست که فرمودند: هنگام آغاز هر کار کوچک و بزرگی «بسم الله الرّحمن الرّحیم» بگویید.6


8- بسمله هنگام داخل و خارج شدن از خانه
از جمله مواردی که گفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» نیکو برشمرده شده است، هنگام ورود و خروج از خانه است. سیره ی عملی     اهل بیت (ع) نیز حاکی از این حقیقت است. امام رضا (ع) می فرماید: هرگاه پدرم از منزل خارج می شد می فرمود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم خَرَجتُ بِحَولِ الله و قُوّتِهِ لا بِحَولٍ منّی و لا قُوّهَ... .»7 ایشان در دستورات خویش به این امر سفارش کرده اند. امام صادق (ع)       می فرماید: هرگاه از منزل خود خارج می شوید بگویید: « بسم اللهِ تَوَکَّلتُ عَلَی اللهِ... .»8 درباره ی ورود به خانه نیز این سفارش وارد شده است. امام صادق (ع) فرموده است: هرگاه به منزلت داخل می شوی بگو: بِسم اللهِ و بِاللهِ و بر اهل خانه سلام کن.9


 



تاريخ : دوشنبه دهم مهر 1391 | 18:52 | نویسنده : سیدی جربندی

1- شفاجویی از قرآن، از منظر قرآن
آموزه ی شفاجویی از قرآن کریم، چیزی از پیش خود ساخته یا سنّت مرسوم در فرهنگ عامیانه نیست بلکه حقیقتی است که خداوند رحمان در متن قرآن بدان اشاره کرده است. در سه جای از آیات قرآن کریم به مسأله ی شفا بودن قرآن برای دردهای جسم و جان اشاره شده است: (الاسراء/82؛ یونس/57 ؛ فصلّت/44) ؛ که به دلیل اختصار، به یکی از این آیات اشاره می شود: «... قُل هُوَ لِلَّذینَ آمنوُا هُدیً وَ شِفاءٌ... .» (فصلّت/42)؛ بگو: این کتاب برای کسانی که ایمان آورده اند، هدایت و درمان است. همان طور که در آیات بالا، نیک پیداست، خداوند در قرآن، قرآن را  مایه ی شفا و رحمت برای مؤمنان، شفای آن چه در  سینه هاست و مایه ی هدایت و رحمت برای مومنان معرّفی کرده است.


2- شفاجویی از قرآن، از منظر روایات
سخنان گهربار سفیران هدایت و مشعل های نورافشان راه انسانیّت، پیشوایان  معصوم (ع) پر از سفارشاتی است که دوستداران و پیروان خود را به شفاجویی از قرآن کریم دعوت کرده یا دستور می دادند. اهل بیت پیامبر اکرم (ص) که مفسّران حقیقی قرآن کریم هستند، در تفسیر آیات مربوط به شفادهندگی قرآن، فرمایشات ارزشمندی را بیان داشتند که بخشی از آن، در پی می آید:
 در کلامی زیبا از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که قرآن موجب شفا از همه ی دردهاست.1
 امام علی (ع) پیروان را از شفاجویی از غیر قرآن پرهیز داده و  می فرماید: بدانید که از غیر قرآن، شفا مجویید؛ زیرا قرآن موجب شفا از همه ی دردهاست.2
 امام رضا (ع) نیز می فرماید: بیمارانتان را با صدقه درمان کنید و شفای  دردهای تان را از قرآن، طلب کنید، چون هر کس که قرآن شفایش نبخشد، هیچ  شفایی ندارد.3
باید توجّه داشته باشیم که قرآن آخرین پناهگاه ما در سختی ها و مشکلات نباشد، بلکه باید نخستین دستاویز ما برای بهبود وضع ناپسند  ما باشد.

3- فواید طبّی قرائت قرآن

در تعالیم نورانی اسلام برای قرائت قرآن کریم فواید و آثار فراوانی ذکر شده است. یکی از برکات قرائت قرآن که در سخنان خاندان نور و رحمت ذکر شده است، فواید طبّی آن است. در سخنی از پیامبر گرانقدر اسلام حضرت محمّد (ص) آمده است: پنج چیز فراموشی را از بین می برد و به قدرت حافظه می افزاید و مایه ی از بین رفتن بلغم (یکی از اخلاط چهارگانه در طبّ قدیم) می شود و آن ها عبارتند از: مسواک زدن، روزه گرفتن، قرائت قرآن، خوردن عسل و کُندر.4 در روایتی از پیغمبر اکرم (ص) آمده است که مردی حضور ایشان از درد حلقش شکایت کرد.  در تعالیم نورانی اسلام برای قرائت قرآن کریم فواید و آثار فراوانی ذکر شده است. یکی از برکات قرائت قرآن که در سخنان خاندان نور و رحمت ذکر شده است، فواید طبّی آن است. در سخنی از پیامبر گرانقدر اسلام حضرت محمّد (ص) آمده است: پنج چیز فراموشی را از بین می برد و به قدرت حافظه می افزاید و مایه ی از بین رفتن بلغم (یکی از اخلاط چهارگانه در طبّ قدیم) می شود و آن ها عبارتند از: مسواک زدن، روزه گرفتن، قرائت قرآن، خوردن عسل و کُندر.4 در روایتی از پیغمبر اکرم (ص) آمده است که مردی حضور ایشان از درد حلقش شکایت کرد.    پیامبر (ص) به او فرمود: بر تو باد به قرائت قرآن. (که بدین وسیله درمان می شوی). 5

4- برکات نگاه به متن قرآن

نگاه کردن به متن قرآن شریف- که کم ترین مرتبه ی ارتباط با قرآن است- دارای بهره ها و فواید فراوان مادّی و معنوی می باشد. استفاده ی ظاهری چشم از متن قرآن کریم از ابتدایی ترین آثار نگاه کردن به متن آن و خواندن قرآن از روی مصحف است. در کلامی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: هرکس پیوسته در مصحف (قرآن) بنگرد، تا هنگامی که در دنیاست از چشمانی (سالم و پر نور) بهره مند می شود. 6 امام صادق (ع) نیز فرموده است: هرکس در قرآن بنگرد و قرآن قرائت کند، از چمشانش بهره مند می شود و از بار گناهان پدر و مادرش کاسته می شود. برای شیطان هیچ چیزی بدتر از قرائت قرآن همراه با نگاه به آن نیست. 7

5- آیات طبّی قرآن
معمولاً دستورات طبّی به دستوراتی گفته می شود که داروی خاصّی را برای بیماری جسمی سفارش کنند. از آن جا که قرآن، کتابی جامع است و بنا به فرموده ی امام صادق (ع) از هرچه که مورد اختلاف است در قرآن آیه ای هست 8 ؛ آیاتی ویژه که حاوی دستورات پزشکی است وجود دارد که برای روشن شدن موضوع به چند نمونه از آن                  اشاره می کنیم:
وجود نورانی امام علی (ع) فرموده اند: آیه ای در قرآن وجود دارد که تمامی دستورات طبّی را در خود جمع کرده است و آن آیه ی: «کُلوا و اشرَبُوا وَ لا تُسرِفوا.» (الاعراف/31)؛ بخورید و بیاشامید ولی اسراف و زیاده روی نکنید.9


5-1 خواص خرما
خرما از میوه هایی است که مورد توجّه اهل بیت (ع) بوده و خواص بسیاری در درمان بیماری ها و پیشگیری از آن ها بیان فرمودند. امّا روایتی که در این بحث مدّنظر ماست، از قول امام علی (ع) می گوید: هیچ غذایی و هیچ دارویی برای زن باردار بهتر از خرما وجود ندارد. خداوند عزیز و جلیل به حضرت مریم (س) فرمود: «وَ هُزیً إلیک بجِذعِ النَّخلَهِ تُساقِط علیکِ رُطباً جَنیّاً.» (مریم/25)؛ و این تنه ی نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای بر تو فرو می ریزد.10


5-2 خواص عسل
عسل یکی از نوشیدنی هایی است که در روایات از بهترین داروهای شفا دهنده معرّفی شده است.11 در روایتی از امام صادق (ع) وارد شده است: نوشیدن عسل شفای همه ی دردهاست؛ زیرا خداوند فرموده است: «یَخرُجُ مِن بُطونِها شَرابٌ مختلفٌ ألوانُهُ فیه شِفاءٌ لِلنّاس.» (النَّحل/69)؛ از درون شکم آن ها (زنبورها) نوشیدنی با رنگ های مختلف خارج می شود که در آن شفا برای مردم است.12

5-3 خواص آب باران
آب باران، به ویژه بارانی که در ماه های میانی فصل بهار (15 فروردین تا 15 خرداد) می بارد، دارای خوّاصی ارزشمند و شگفت آور است.            امام علی (ع) در روایتی فرمودند: از آب آُسمان بنوشید؛ زیرا آب باران (درون) بدن را پاک می کند و بیماری ها را دفع می نماید؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «... و یُنَزِّلُ عَلَیکُم مِنَ السَّماء ماءً لِیُطَهِّرَکُم بِهِ و یُذهِبَ عَنکم رِجزَ الشَّیطان وَ لِیَربِط عَلَ قُلوبُکُم و یُثَبِّتَ بِهِ الأقدامَ.» (الانفال/11)؛ و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند و پلیدی شیطان را از شما دور سازد و دل های تان را محکم و گام ها را با آن استوار سازد.13


6-  سخن آخر   

کسانی که نسبت به پناه جویی و شفاجویی از قرآن کریم، ذرّه ای شکّ به دل شان راه داده اند، به این روایت توجّه کنند که امام علی (ع) برای بیان مطلب خود سوگند ادا کرده است. ایشان فرمودند: سوگند به آن کسی که محمّد (ص) را به حق به رسالت مبعوث کرد و               اهل بیت (ع) او را گرامی داشت، هر چیزی که شما در طلب آن هستید و از آن جمله است: انواع حرزها 14 برای جلوگیری از آتش سوزی، غرق شدن، سرقت، یا پیدا شدن گمشده و... همه ی این ها در قرآن موجود است. پس هر کس می خواهد از آن آگاه شود، از من بپرسد. 15

7- پی نوشت ها
1. الدّعوات، ص 188.
2. غررالحکم و دررالکلم، ح 10316.
3. فقه الرّضا (ع)، ص 342.
4. مکارم الاخلاق، ص 165.
5. کنزالعمّال، ح 2460.
6. همان، ح 2406.
7. الدّعوات، ص 197.
8. الکافی، ج1، ص 599.
9. الدّعوات، ص 75.
10. الخصال، ص 637.
11. المحاسن،  ج2، ص 498.
12. مکارم الاخلاق، ص 165.
13. المحاسن، ج2، ص 574.
14. دعا یا آیه ی قرآنی است که برای جلوگیری از چشم زخم و حفظ جان از خطرات با خود همراه می دارند یا آن را می خوانند.
15. الکافی، ج 2، ص 624.


 



تاريخ : دوشنبه سوم مهر 1391 | 16:55 | نویسنده : سیدی جربندی

 سیده رقیه سیدی جربندی

کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث

رسول گرامی (ص) می فرماید:هر گاه اراده کردی که به وسیله ی  کتاب خدا تَفَأُل1 نمایی:

1-سه بار سور ه ی اخلاص را بخوان و حمد خداوند را به جای آور.

2-سه بار برمحمد و آلش صلوات بفرست.

3-آنگاه بگو«خدایا  به کتاب تو تفال می زنم و بر تو توکل می کنم،پس آن چه از اسرار تو پنهان است به وسیله ی کتاب خود به من بنمایان.»

4-گشودن قرآن کامل(دارای  سی جزء).

5- به دست آوردن مقصود خود از سرسطر اول صفحه ی سمت راست.2

6-عمل کردن برخلاف استخاره قرآنی،مخالف با دستور دین به دعا ومشورت است.،چون در جایی که انسان از خدا راه حلّی را می خواهد،عمبل نکردن به آن نوعی بی اعتنایی به ذات مقدس خداست و در برخی روایات آمده است:«اگر عمل به استخاره نکنی صدقه بده»و با توجه به این که صدقه  یا برای کمک به فقرا یا برای دفع بلا می باشد.  به نظر می رسد در ا ین جا صدقه برای دفع بلا می باشد،چرا که خلاف استخاره عمل کردن،با خود انتظار بلا را دارد.3

 


1- تَفَأُل به قرآن همان  استخاره با قرآن است.

2-حّر عاملی،وسایل الّشیعه،داراحیاء التراث العربی،بیروت،1412هـ.ق،ج8،ص78،باب6.

3-عباسی،عبدالله،استخاره در آینه ی شریعت،مرسل،کاشان،1385 هـ.ش،ص110.



تاريخ : دوشنبه سوم مهر 1391 | 16:38 | نویسنده : سیدی جربندی

- بهترین خوردنی دنیا از این حشره است که یکی از سوره های قرآن به نام اوست ؟

2 – بزرگ ترین و کوچک ترین حیوان که در قرآن به آن ها  اشاره شده است چیست ؟

3- پرندگانی که به دستور خدا با لشکر ابرهه جنگیدند چه نام داشتند ؟

4- قرآن کریم دارای چند جزء ، چند حزب و چند آیه است ؟

5- اوّلین قبله ی مسلمانان کجا بود و در چه سوره ای به آن اشاره است ؟

6- کدام سوره ی قرآن نام یکی از مردان دانشمند است ؟

7- سوره های سجده دار  ( عزائم ) چند سوره و چه آیه هایی است ؟

8- در کدام سوره کم فروشی نکوهش شده و عقوبتی سخت برای آن بیان شده است ؟

9- دو سوره از قرآن را نام ببرید که از دو طرف به یک صورت خوانده می شوند؟

10- آیات حجاب در کدام سوره آمده است ؟

11- در کدام سوره احکام وضو بیان شده است ؟

12- جریان جنگ بدر در کدام سوره آمده است ؟

13-دو سوره نام ببرید که نام آن ها یک حرفی است ؟

14- نام دو زن نمونه را در قرآن بنویسید.

15- کدام سوره نام موجود زنده ای است که با چشم دیده نمی شود ؟

16- اسلحه ی دانشمند که نام یکی از سوره های قرآنی است چه نام دارد ؟

17- سیّد سوره ی بقره کدام است ؟

18- کدام سوره ی قرآن بدون « بسم الله الرّحمن الرّحیم » است ؟

19- یکی از کافرانی که نام او در قرآن آمده است را بنویسید.

20- کدام سوره منسوب به حضرت زهرا (س) است ؟

 

 این مسابقه به منظور بالابردن اطلاعات  قرآنی شما  عزیزان می باشد

پاسخ نامه ی معماهای قرآنی شماره ی 2

1- سوره ی نحل

2- بزرگ ترین حیوان ( فیل ) و کوچک ترین آن پشه.

3- ابابیل

4- 30 جزء 120 حزب  و 6236 آیه

5- بیت المقدّس سوره ی اسراء

6- لقمان

7- چهار سوره  1) سوره ی سجده آیه ی 15       2) سوره ی فصلّت آیه ی 37        3) سوره ی نجم آیه ی 62- سوره ی علق آیه ی 19

8- سوره ی مطفّفین

9- « لیل » - « تبّت »

10- سوره ی نور

11- سوره ی مائده

12- سوره ی انفال

13- « ص » - « ق »

14- آسیه زن فرعون مریم مادر حضرت عیسی (ع). سوره ی تحریم آیه ی 12 و11.

15- سوره ی جنّ .

16- قلم

17- آیه الکرسی

18- سوره ی توبه ( برائت )

19- قارون آزر جالوت . هر کدام را بنویسند صحیح است.

20- سوره ی کوثر .

 

تعداد بازدید از این مطلب: 259
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تعداد صفحات : 20


به وبلاگ ما خوش آمدید. با شروع سال جدید این وبلاگ جهت اطلاع رسانی و تبادل تجربه با همکاران و دانش آموزان دوره راهنمایی تاسیس گردیده است لطفا ما را از ارائه نظرات خود بی بهره نگذارید .با درود و سپاس


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود